Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I'll be happy to help
[assist]
you.
U
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weapons free
U
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
crown
U
حد کمال
plentitude
U
کمال
integrity
U
کمال
perfectness
U
کمال
svelte
U
با کمال
maturity
U
کمال
svelt
U
زن با کمال
throroughness
U
کمال
periods
U
کمال
period
U
کمال
crowns
U
حد کمال
sophistication
U
کمال
delelopment
U
کمال
decentness
U
کمال
thoroughness
U
کمال
amplitude
U
کمال
exactitude
U
کمال
completeness
U
کمال
perfection
U
کمال
edifying
U
کمال اور
elaborateness
U
کمال دقت
the utmost love
U
کمال محبت
dyed-in-the-wool
U
تمام و کمال
to the life
U
با کمال دقت
entelechy
U
کمال اول
perfectionism
U
کمال گرایی
ideals
U
کمال مطلوب
ideal
U
کمال مطلوب
decently
U
از روی کمال
perfectibility
U
کمال پذیری
perfectible
U
کمال پذیر
plenitude
U
کمال سرشاری
nephrotomy
U
کمال منتها
to perfection
U
بحد کمال
economic maturity
U
کمال اقتصادی
unfortunately
<adv.>
U
با کمال تاسف
apogee
U
نقطهء کمال
acme
U
نقطهء کمال
consummation
U
کمال منتها
matures
U
به حد کمال رسیدن
mature
U
به حد کمال رسیدن
accomplishment
U
کمال هنر
hone
U
به کمال رساندن
sad to say
[regrettably]
<adv.>
U
با کمال تاسف
regrettably
<adv.>
U
با کمال تاسف
regretfully
<adv.>
U
با کمال تاسف
finished
U
مهذب با کمال
woefully
<adv.>
U
با کمال تاسف
primes
U
کمال بهترین قسمت
prime
U
کمال بهترین قسمت
optimal
U
مربوط به کمال مطلوب
in the pink
U
در کمال تندرستی یا صحت
to pay up
U
تمام و کمال پرداختن
meridian
U
اوج درجه کمال
to pay off
U
تمام و کمال پرداختن
to attain perfection
U
بحد کمال رسیدن
the pink ofhealth
U
کمال تندرستی یا صحت
perfection of savagery
U
کمال وحشی گری
primed
U
کمال بهترین قسمت
complementarity
U
کمال اصل متممیت
meridians
U
اوج درجه کمال
full and final settlement
U
تسویه تمام و کمال
gonogenesis
U
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
beau ideal
U
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
I'm
U
من هستم
am
U
هستم
i am pushed for money
U
هستم
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
we owe him for his services
U
خدمات او هستم
iam d. to go
U
ارزومندرفتن هستم
I'm your age.
U
من هم سن شما هستم.
i feel
U
گرسنه هستم
i am under obligation to him
U
من ممنون او هستم
i have not a dry t. on me
U
سر تا پا خیس هستم
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
drive to maturity
U
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
autumn
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
i a with you on that matter
U
من در ان موضوع با شماموافق هستم
feet dry
U
روی هدف هستم
i am at your service
U
در خدمت شما هستم
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
i am under obligation to him
U
زیر بارمنت او هستم
i feel sleepy
U
خواب الود هستم
own a house
U
دارای خانهای هستم
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
i own that house
U
من صاحب ان خانه هستم
iam in bad
U
خیلی در تنگی هستم
i await you
U
منتظر شما هستم
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
Join the club!
U
من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am at your disposal.
U
من دراختیار تان هستم
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
I am on intimate terms with one of the ministers .
U
با یکی از وزراء نزدیک هستم
i owe him &
U
پنج لیره به او بدهکار هستم
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
i am about that
U
من در این خصوص دلواپس هستم
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
iam a for his life
U
برای جانش دل واپس هستم
I come from Iran . I am Iranian.
U
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
That is my line ( field ) .
U
خودم این کاره هستم
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
i am not made of salt
U
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I am your humble servant . I defer to you .
U
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I have done my homework. I know how to cope .
U
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
U
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I know the area more or less .
U
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I agree with you completely.
U
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I'm full.
U
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I am very orderly and systematic in my work .
U
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
U
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I am prepared for any eventuality.
U
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
iam so tired that i cannot eat
U
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadied
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened.
U
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
attribution
U
اختیار
authority
U
اختیار
involuntarily
U
بی اختیار
liberty
U
اختیار
liberties
U
اختیار
spontaneous generation
U
بی اختیار
voluntariness
U
اختیار
spontaneous
U
بی اختیار
vetoed
U
حق و اختیار
options
U
اختیار
vetoes
U
حق و اختیار
option
U
اختیار
veto
U
حق و اختیار
unconsciously
U
بی اختیار
control
U
اختیار
controlling
U
اختیار
controls
U
اختیار
mandate
U
اختیار
mandated
U
اختیار
mandates
U
اختیار
mandating
U
اختیار
unconscious
U
بی اختیار
vetoing
U
حق و اختیار
tests
U
اختیار
authorization
U
اختیار
willed
U
اختیار
will
U
اختیار
warranted
U
اختیار
free will
U
اختیار
warrants
U
اختیار
at the d. of
U
به اختیار
tested
U
اختیار
incoercible
U
بی اختیار
clearance
U
اختیار
warranting
U
اختیار
wills
U
اختیار
freedom of the will
U
اختیار
involuntary
U
بی اختیار
warrant
U
اختیار
credential
U
اختیار
authorisations
U
اختیار
test
U
اختیار
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
U
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos
U
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
carte blanche
U
اختیار نامحدود
warrant of attorney
U
اختیار نامه
carte blanche
U
اختیار تام
absolute authortity
U
اختیار مطلق
authorizations
U
اختیار اجازه
adopter
U
اختیار کننده
fire at will
U
اتش به اختیار
fix on
U
اختیار کردن
option
U
اختیار معامله
enable
U
اختیار دادن
enabled
U
اختیار دادن
enables
U
اختیار دادن
enabling
U
اختیار دادن
commander's call
U
در اختیار فرماندهی
cartle blanche
U
اختیار نامحدود
options
U
اختیار معامله
cart blanche
U
اختیار نامحدود
authorise
U
اختیار دادن
at the mercy of
U
در اختیار دستخوش
as you wish
U
به اختیار شماست
adoption
U
اختیار اتخاذ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com