English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
I have a carton of cigarettes U من یک ... دارم.
I'm in doubt about it. U من بهش شک دارم.
I need my e U من دوست دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
my a is 0 years U من 04سال دارم
i intend to stay here U خیال دارم که ...
I have a headache. U من سر درد دارم.
it is in my recollection U یاد دارم
I have a question. U من یک سئوال دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
own a house U خانهای دارم
i maintain U عقیده دارم که ...
I am standing by you . I am right behind you . U هوایت را دارم
I agree. U قبول دارم.
close the door please U خواهش دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
i wish to stay here U میل دارم ...
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
I believe in God. U من به خدا ایمان دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
i am busy at the moment U اکنون کار دارم
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
I feel like throwing up. <idiom> U دارم بالا میارم.
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
I feel nauseated. U حالت تهوع دارم.
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
I am deae beat . I am tired out . U از خستگی دارم غش می کنم
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
i am reluctant to go U اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that U بیم یافن ان دارم که ...
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
I have an appointment with the dentist. U با دندانساز قرار دارم
i have a suit to the shah U به شاه عرض دارم
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a suit to the shah U عریضه برای شاه دارم
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
He owes me some money. U از او پول می خواهم (طلب دارم )
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
I'll need a plot of land . U یک قطعه زمین لازم دارم
I live a very regular life . U زندگی خیلی منظمی دارم
I am going on twenty. U دارم می روم توی 20سالگی ؟
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
It pleases me. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
thank tou for that book U خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
do tell me U خواهش دارم بمن بگویید
I would like to know the truth. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
i have worse to tell you U بدتر از این دارم که بشمابگویم
trusted U اطمینان
instable U بی اطمینان
assurances U اطمینان
safety U اطمینان
trustingly U با اطمینان
fideism U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
certes U اطمینان
trust U اطمینان
certainties U اطمینان
certitude U اطمینان
assurance U اطمینان
certainty U اطمینان
security U اطمینان
surety U اطمینان
assuredness U اطمینان
affiance U اطمینان
sureties U اطمینان
confidences U اطمینان
confidence U اطمینان
trusts U اطمینان
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
i please to do it U خوش دارم که این کار را بکنم
i p to arrange an intrriew U قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I would like to learn the truth. U من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I intend to buy a car . U خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
I have a son your age. U پسری دارم بسن ( وسال) شما
I'm starving [to death] . U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
confided U اطمینان کردن
confides U اطمینان کردن
accrediting U اطمینان کردن
safety-valve U دریچه اطمینان
i'll warrant U اطمینان میدهم
assures U اطمینان دادن
safety-valves U دریچه اطمینان
assure U اطمینان دادن
confidingly U از روی اطمینان
assuring U اطمینان دادن
dependable U قابلیت اطمینان
liable U قابل اطمینان
ensuring U اطمینان یافتن
ensures U اطمینان یافتن
insuring U اطمینان یافتن
ensured U اطمینان یافتن
ensure U اطمینان یافتن
accredits U اطمینان کردن
accredit U اطمینان کردن
insures U اطمینان یافتن
confide U اطمینان کردن
fire escapes U پلکان اطمینان
assuror U اطمینان دهنده
unpromising U غیرقابل اطمینان
relief valve U شیر اطمینان
bleeder valve U شیر اطمینان
truster U اطمینان کننده
failure safety U قابلیت اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
safety fuse U فیوز اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
uncertainty U عدم اطمینان
coefficient of safety U ضریب اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
reassurance U اطمینان افرینی
reassurances U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
reputable U قابل اطمینان
quality assurance U اطمینان از کیفیت
unreliability U عدم اطمینان
assurable U قابل اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
safety hook U قلاب اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
sicker U قابل اطمینان
dependability U قابلیت اطمینان
figure on اطمینان داشتن
factor of safety U عامل اطمینان
safety valve U دریچه اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
safety plug U پولک اطمینان
confidence belt U کمربند اطمینان
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
confidence interval U فاصله اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
coniviction U عقیده اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
cretain U تاحدی اطمینان
fiducial interval U فاصله اطمینان
reassurance U اطمینان مجدد
solids U قابل اطمینان
interval confidence U فاصله اطمینان
solid U قابل اطمینان
level of confidence U سطح اطمینان
reliable U قابل اطمینان
trustful U معتمد اطمینان
interval confidence U دامنه اطمینان
valid U قابل اطمینان
reliability U قابل اطمینان
trusty U اطمینان بخش
safety belts U کمربند اطمینان
aplomb U اطمینان بخود
factor of safety U ضریب اطمینان
play up U اطمینان دادن به
safety belt U کمربند اطمینان
positiveness U قطعیت اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com