English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
dismisses U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismiss U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
severs U منفصل کردن
expulse U منفصل کردن
disconnect U منفصل کردن
disconnects U منفصل کردن
disconnecting U منفصل کردن
severing U منفصل کردن
severed U منفصل کردن
sever U منفصل کردن
constraining U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrains U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrain U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
discharges U منفصل یااخراج کردن
discharge U منفصل یااخراج کردن
dismiss U منفصل کردن یکان مرخص
dismissing U منفصل کردن یکان مرخص
dismisses U منفصل کردن یکان مرخص
coerces U بزور وادار کردن
hustling U بزور وادار کردن
hustles U بزور وادار کردن
exact U بزور مطالبه کردن
hustled U بزور وادار کردن
exacted U بزور مطالبه کردن
exacts U بزور مطالبه کردن
hustle U بزور وادار کردن
coercing U بزور وادار کردن
coerced U بزور وادار کردن
coerce U بزور وادار کردن
wrest U بزور قاپیدن و غصب کردن
wrested U بزور قاپیدن و غصب کردن
wresting U بزور قاپیدن و غصب کردن
wrests U بزور قاپیدن و غصب کردن
pack U توده کردن بزور چپاندن
packs U توده کردن بزور چپاندن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
derails U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
discharges U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
eject U خارج کردن
ejected U خارج کردن
bring out U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
discharge U خارج کردن
extraction U خارج کردن
expulse U خارج کردن
ejects U خارج کردن
unship U خارج کردن
phase out U خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
ablate U بریدن و خارج کردن
defecating U خارج کردن مدفوع
spews U با فشار خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
disarms U از ضامن خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
exfiltration U خارج کردن از میدان
tabling U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
disseise U ازتصرف خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits U بیرون دادن خارج کردن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
emit U بیرون دادن خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
detached U منفصل
disjunct U منفصل
disconnected U منفصل
off line U منفصل
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
acondylose U منفصل بی اتصال
freed U مجاز منفصل
acondylous U منفصل بی اتصال
caste U طبقه منفصل
to get one's mittimus U منفصل شدن
accessories U نمائات منفصل
frees U مجاز منفصل
disconnectedly U بطور منفصل
disjoin U منفصل متلاشی
disarticulate U منفصل شدن
free U مجاز منفصل
castes U طبقه منفصل
to get the mitten U منفصل شدن
freeing U مجاز منفصل
discontinuous U منفصل ناپیوسته
broken U منقطع منفصل
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
reduced employees U کارمندان منفصل گردیده
detached shock wave U موج ضربهای منفصل
caste system U نظام طبقهای منفصل
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com