English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
side reflector U منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marginal U کناری
juxtaposition U هم کناری
costa U خط کناری
coastal U کناری
non intervention U بر کناری
non interference U بر کناری
limbic U کناری
side weir U سرریز کناری
edge beam U تیر کناری
edge rope U طناب کناری
marginal frequency U بسامد کناری
touch line U خط کناری زمین
side board U میز کناری
abutment U پایه کناری پل
limbic system U دستگاه کناری
side reflector U پرتوافکن کناری
gusset needles U میلهای کناری
frontage road U شوسه کناری
building line U خط کناری ساختمان
wide U خط کناری والیبال
service road U شوسه کناری
wider U خط کناری والیبال
outside half U هافبک کناری
widest U خط کناری والیبال
head linesman U داور خط کناری
wing halfback U هافبکهای کناری
side band U باند کناری
riparian U رود کناری
frontage road U جاده کناری
abutment U کرانپایه پایه کناری
five yard line U خط داخلی و موازی خط کناری
sigmatismus lateralis U تلفظ کناری حرف " س "
lateral support U تکیه گاه کناری
side lines U محوطه بیرون از خط کناری
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
sidepiece U قطعه کناری بخش جانبی
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
apteral U ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
gables U سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
gable U سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
wide U توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
wider U توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
widest U توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
service road U جاده کناری جاده سرویس
bystreet U خیابان کناری خیابان فرعی
sideboards U میز پادیواری میز کناری
sideboard U میز پادیواری میز کناری
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
reflectors U منعکس کننده
reflector U منعکس کننده
baffling U صفحه منعکس کننده
abat voix U منعکس کننده صدا
baffles U صفحه منعکس کننده
baffled U صفحه منعکس کننده
baffle U صفحه منعکس کننده
barrel reflector U منعکس کننده لوله
relucent U منعکس کننده نور متشعشع
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
deep scattering layer U لایههای منعکس کننده عمق دریا
thermocline U لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
periscope U منعکس کننده نور دریچه دید
periscopes U منعکس کننده نور دریچه دید
barrel reflector U منعکس کننده وضع داخل لوله
internal reflector U رفلکتور داخلی
delineascope U پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
self reflexive U منعکس کننده تصویر خود خود پژواکی
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
reflectors U جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector U جسم منعکس کننده جسم صیقلی
baffled U منعکس
baffles U منعکس
baffle U منعکس
baffling U منعکس
reflected U منعکس
resounded U منعکس کردن
resound U منعکس کردن
resounds U منعکس کردن
images U منعکس کردن
ring with U منعکس کردن
image U منعکس کردن
reflect U منعکس شدن
reflects U منعکس شدن
reflecting U منعکس شدن
reactive U منعکس شونده
re echo U دوباره منعکس شدن
reflectional U بازتابنده منعکس سازنده
indirect lighting U نور منعکس شده
reecho U دوبار منعکس شدن
reflectively U بطور منعکس شونده
reflective U بازتابنده منعکس سازنده
reflected binary code U رمز دودویی منعکس شده
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
catoptric U وابسته به ایینه ونور منعکس شده
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
camera lucida U [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
backgrounds U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
hologram U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
holograms U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
reflects U تامل کردن منعکس کردن
reflect U تامل کردن منعکس کردن
reflecting U تامل کردن منعکس کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com