Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exploded view
U
منظره بریده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
exploded view
U
منظره شکافته شده مدل بریده
Other Matches
smatterer
U
کسیکه بریده بریده حرف میزند
gasps
U
بریده بریده نفس کشیدن
staccato
U
بطور بریده بریده اداکردن
gasping
U
بریده بریده نفس کشیدن
gasped
U
بریده بریده نفس کشیدن
gasp
U
بریده بریده نفس کشیدن
giggled
U
با نفس بریده بریده
slash
U
بریده بریده کردن
broken sleep
U
خواب بریده بریده
slashed
U
بریده بریده کردن
giggling
U
با نفس بریده بریده
slashes
U
بریده بریده کردن
giggle
U
با نفس بریده بریده
giggles
U
با نفس بریده بریده
edge notched
U
لب بریده
by snathces
U
بریده بریده
brokenly
U
بریده بریده
lobed
U
بریده بریده
cuts
U
بریده
cut
U
بریده
interrupted line
U
خط بریده بریده
gig lamps
U
منظره
perspectives
U
منظره
prospect
U
منظره
spectacle
U
منظره
field of view
U
منظره
prospected
U
منظره
prospecting
U
منظره
scenery
U
منظره
scene
U
منظره
spectacles
U
منظره
visions
U
منظره
vision
U
منظره
picturing
U
منظره
pictured
U
منظره
picture
U
منظره
prospects
U
منظره
scenes
U
منظره
viewing
U
منظره
viewed
U
منظره
view
U
منظره
views
U
منظره
pictures
U
منظره
panorama
U
منظره
perspective
U
منظره
view
U
منظره
panoramas
U
منظره
viewless
U
بی منظره
bonnyclabber
U
شیر بریده
gasps
U
نفس بریده
gasped
U
نفس بریده
cluttering
U
بریده گویی
uncut
U
بریده نشده
gasp
U
نفس بریده
chopped
U
پاس بریده
gasping
U
نفس بریده
ellipsis
U
بریده گویی
intrenchant
U
بریده نشدنیentrench
chop
U
ضربه بریده
chop
U
پاس بریده
chopped
U
ضربه بریده
premorse
U
بریده شده
sectile
U
بریده شدنی
dimension stone
U
سنگ بریده
crop eared
U
گوش بریده
to pant for breath
U
بریده دم زدن
sawn joint
U
درز بریده
lumbers
U
تیر بریده
lumbering
U
تیر بریده
lumbered
U
تیر بریده
lumber
U
تیر بریده
outside view
U
منظره خارجی
sight
U
نظر منظره
landscape painting
U
منظره سازی
landscape paiting
U
منظره سازی
sightliness
U
منظره دار
to sight land
U
دیدن منظره
waterscape
U
منظره اب دریا
bird's eye
U
منظره هوایی
objecting
U
موضوع منظره
landscapes
U
دورنما منظره
seascapes
U
منظره دریایی
objected
U
موضوع منظره
object
U
موضوع منظره
seascape
U
منظره دریایی
objects
U
موضوع منظره
nocturne
U
نقاشی از منظره شب
sights
U
نظر منظره
indirect objects
U
موضوع منظره
landscape
U
دورنما منظره
direct objects
U
موضوع منظره
landscaped
U
دورنما منظره
landscape
U
منظره طبیعی
nocturnes
U
نقاشی از منظره شب
landscapes
U
منظره طبیعی
landscaped
U
منظره طبیعی
landscaping
U
دورنما منظره
landscaping
U
منظره طبیعی
cut back bitumens
U
قیرهای محلول پس بریده
dissevere
U
جداشدن بریده شدن
to fall off
U
سواشدن بریده شدن
shoot set
U
پاس تیز یا بریده
mutilated
U
اندام بریده مغلوط
parings
U
ناخن بریده شده
brokenly
U
بطور شکسته یا بریده
paring
U
ناخن بریده شده
picturesque
U
بدیع خوش منظره
blur
U
منظره مه الود لک کردن
shots
U
منظره فیلمبرداری شده
seascapes
U
منظره هوایی دریا
blurs
U
منظره مه الود لک کردن
shot
U
منظره فیلمبرداری شده
panorama
U
منظره باز ووسیع
moonscape
U
منظره سطح ماه
outlook
U
منظره چشم داشت
blurred
U
منظره مه الود لک کردن
panoramas
U
منظره باز ووسیع
sights
U
منظره دستگاه سایت
sight
U
منظره دستگاه سایت
foreground
U
منظره جلو عکس
seascape
U
منظره هوایی دریا
panoramic view
U
منظره پهنه نما
scenograph
U
منظره نقاشی شده
blurring
U
منظره مه الود لک کردن
sea piece
U
نقاشی منظره دریا
to go off
[ British E]
U
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
julienne
U
ابگوشت سبزیجات بریده شده
to turn sour
U
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
to turn
U
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
skive
U
قسمت بریده چرم نواره
skives
U
قسمت بریده چرم نواره
skived
U
قسمت بریده چرم نواره
skiving
U
قسمت بریده چرم نواره
grainer
U
نقاش منظره ها و پردههای نمایش
he wondered at the sight
U
ازدیدن ان منظره تعجب کرد
The sight sent cold shiners down my back .
U
آن منظره تمام بدنم رالرزاند
She was fascinated by the view.
U
غرق تماشای منظره بود
phantasmagoria
U
منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
spectaculars
U
منظره دیدنی نمایش غیر عادی
spectacular
U
منظره دیدنی نمایش غیر عادی
phantasmagorias
U
منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
prose idyl
U
شرح منظره یا رویدادی اززندگی به نثر
to slit hide into thongs
U
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
scrapping
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
logjam
U
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
scrapped
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
panoramic
U
دوربین منظره نما یا افق نمادر عکاسی
vista
U
منظره مشهود از مسافت دور چشم انداز
vistas
U
منظره مشهود از مسافت دور چشم انداز
dimension stone
U
سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
cut brackets
U
[تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار]
scrap book
U
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
U
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
to halve two timbers
U
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
cutting angle
U
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
x cut crystal
U
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
stenciled
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencils
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilling
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilled
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciling
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencil
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
click art
U
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
flowchart
U
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
selection
U
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
selections
U
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
flow diagram
U
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
head-shrinker
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinkers
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
pastes
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
paste
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
scrapbooks
U
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
pasting
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
scrapbook
U
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
pasted
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
biased fabric
U
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
wafer
U
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafers
U
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
picture window
U
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
flowchart template
U
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
brussels
U
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
loop pile
U
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com