Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
logistic
U
منطق نمادی مربوط به منطق نمادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
symbolic logic
U
منطق نمادی
propositional calculus
U
منطق گزاره ای
[ریاضی]
[منطق]
organum
U
کتاب منطق منطق ارسطو
formal logic
U
منطق صوری
[منطق]
symbolic
U
نمادی
symbolically
U
نمادی
symbolic code
U
کد نمادی
symbolic coding
U
کدگذاری نمادی
symbolic interpretation
U
تفسیر نمادی
symbol stringe
U
رشته نمادی
asemia
U
ناتوانی نمادی
asemasia
U
ناتوانی نمادی
symbolic language
U
زبان نمادی
symbolic address
آدرس نمادی
symbolic address
U
نشانی نمادی
binary system
U
نظام دو نمادی
symbolic code
U
رمز نمادی
symbolization
U
نمادی کردن
symbolic representation
U
بازنمایی نمادی
symbolic parameter
U
پارامتر نمادی
symbolic processes
U
فرایندهای نمادی
symbolic notation
U
نشانگذاری نمادی
symbolic coding
U
برنامه نویسی نمادی
symbolic programing
U
برنامه نویسی نمادی
vicarious trial and error
U
کوشش و خطای نمادی
Ouroboros
U
نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
Elibilinde
U
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
logic
U
منطق
inept
U
بی منطق
reason
U
منطق
rationale
U
منطق
reasons
U
منطق
novum organum
U
منطق
yin yang
U
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
two level logic
U
منطق دوسطحی
threshold logic
U
منطق استانهای
sequential logic
U
منطق ترتیبی
double rail logic
U
منطق دو خطی
nonsense
U
خارج از منطق
dialectician
U
منطق دان
fluid logic
U
منطق سیلانی
propositional logic
U
منطق گزارهای
formal logic
U
منطق مجرد
boolean logic
U
منطق بولی
dialectics
U
منطق جدلی
current mode logic
U
منطق جریانی
cryptologic
U
منطق رمز
to chop logic
U
منطق بافتن
computer logic
U
منطق کامپیوتر
control logic
U
منطق کنترل
structural logic
U
منطق ساختی
single rail logic
U
منطق تک خطی
symbolic logic
U
منطق رمزی
shared resource
U
منطق اشتراکی
shared logic
U
منطق اشتراک
symbolic logic
U
منطق سمبلیک
canonic
U
منطق اپیکوری
transistor transistor logic
U
منطق TTL
logic
U
منطق ریاضی
affective logic
U
منطق عاطفی
logician
U
منطق دان
negative logic
U
منطق منفی
frame
U
منطق اسکلت
afortiori
U
با منطق محکمتر
logical empiricism
U
منطق عملی
logical positivism
U
منطق عملی
formal logic
U
منطق صوری
mathematical logic
U
منطق ریاضی
n level logic
U
منطق N سطحی
novum organum
U
منطق بیکن
formmal logic
U
منطق صوری
fuzzy logic
U
منطق نامعلوم
proposition
U
گزاره
[منطق]
positive logic
U
منطق مثبت
illogic
U
خلاف منطق
logicians
U
منطق دان
formal logic
U
منطق رمزی
well advised
U
ازروی عقل و منطق
logistic
U
محاسبهای علم منطق
arithmetic logic unit
U
واحد حساب و منطق
inference rule
U
قواعد استنتاج
[منطق]
dialectician
U
پیرو منطق استدلالی
dialectically
U
مطابق قواعد منطق
dialectology
U
علم منطق جدلی
arithmetically
U
منطق قاعده حساب
logic arithmetic unit
U
واحد منطق و حساب
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
sainak
U
سایناک
[نوعی نگاره در فرش های ترکمن که نمادی از شاخ قوچ را نشان میدهد و در حواشی بافته می شود.]
De Morgan's laws
U
قوانین دومورگان
[ریاضی]
[منطق]
denying the consequent
U
نفی تالی
[منطق]
[ریاضی]
modus tollendo tollens
U
نفی تالی
[منطق]
[ریاضی]
De Morgan's laws
U
قوانین دومورگان
[ریاضی]
[منطق]
truth table
U
جدول ارزش
[منطق]
[ریاضی]
rule of inference,
U
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
transformation rule
U
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
To be amenable to reason .
U
اهل منطق ودلیل بودن
alethiology
U
قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
propositional calculus
U
حساب گزاره ها
[فلسفه]
[منطق]
[ریاضی]
propositional calculus
U
حساب گزاره ای
[فلسفه]
[منطق]
[ریاضی]
fasces
U
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
scholastically
U
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
arithmetic logic unit
U
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
dtl
U
Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
alu
U
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
symbol table
U
جدول نمادها جدول نمادی
paradise rug
U
طرح درختی باغ و گل
[در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
Murghi rugs
U
فرش های مرغی
[این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
if and only if
U
اگر و تنها اگر
[ریاضی]
[منطق]
[کامپیوتر]
peacock
U
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
mathematical logic
U
منطق ریاضی
[ریاضی]
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
vespertinal
U
مربوط به شب
for
U
مربوط به
condequent
U
مربوط
apposite
U
مربوط
germane
U
مربوط
as for
U
مربوط به
relevant
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
eight bit system
U
مربوط به یک
caprine
U
مربوط به بز
correspondents
U
مربوط به
cretaceous
U
مربوط به گچ
lineal
U
مربوط به خط
pertinenet
U
مربوط
irrelevant
U
نا مربوط
pertinent
U
مربوط به
proper
U
مربوط
correspondent
U
مربوط به
coherent
U
مربوط
pertinent
U
مربوط
related
U
مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
curatorial
U
مربوط به
affined
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
speculative
U
مربوط به اندیشه
genethliac
U
مربوط به طالع
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
glossal
U
مربوط به زبان
anal
U
مربوط به مقعد
glyptic
U
مربوط به حکاکی
goidelic
U
مربوط بسلت
haemic
U
مربوط بخون
technological
U
مربوط به فناوری
technologically
U
مربوط به فناوری
aluminous
U
مربوط به الومینیوم
amazonian
U
مربوط به امازونها
ameba
U
مربوط به امیب
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
ameban
U
مربوط به امیب
amebic
U
مربوط به امیب
centenarian
U
مربوط به قرن
centenarians
U
مربوط به قرن
geriatric
U
مربوط به پیری
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
ameboid
U
مربوط به امیب
bear on
U
مربوط بودن
garlicky
U
مربوط به سیر
feminine
U
مربوط به جنس زن
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
affiliating
U
مربوط ساختن
hydrographic
U
مربوط به اب نگاری
affiliates
U
مربوط ساختن
affiliated
U
مربوط ساختن
hydropic
U
مربوط به استسقاء
arteriovenous
U
مربوط به رگها
arithmeticlal
U
مربوط به حساب
arbitral
U
مربوط به حکمیت
arbitrative
U
مربوط بحکمیت
affiliate
U
مربوط ساختن
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
hypophyseal
U
مربوط به هیپوفیز
immunologic
U
مربوط به مصونیت
horsy
U
مربوط به اسب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com