English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to mandate a territory to a country U منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
civicism U اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
wardship U قیمومت
mandates U قیمومت
protectorate U قیمومت
mandating U قیمومت
guardianship U قیمومت
protectorates U قیمومت
tutoship U قیمومت
tutorship U قیمومت
mandated U قیمومت
cuardianship U قیمومت
tutelage U قیمومت
mandate U قیمومت
tutorage U قیمومت
trusteeship U قیمومت
department of trusteeship U اداره قیمومت
deparment of trusteeship U اداره قیمومت
tutorial U مربوط به قیمومت
mandate U حکم قیمومت
mandating U حکم قیمومت
tutorials U مربوط به قیمومت
patronage U سرپرستی قیمومت
mandates U حکم قیمومت
letters of administration U اختیارنامه قیمومت
mandated U حکم قیمومت
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
mandates U تحت قیمومت دراوردن
mandate U تحت قیمومت دراوردن
mandating U تحت قیمومت دراوردن
wardship U اداره و یامقام قیمومت
mandated U تحت قیمومت دراوردن
mandated territory U سرزمین تحت قیمومت
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
trust territory U ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
toilet-training U از قنداق درآوردن
to grow wings U بال درآوردن
To fool ( mess) around . U کلک درآوردن
To play fast and loose . To go up and down like a yoyo. To shI'lly –shally . U سفت کن شل کن درآوردن
to unravel woven [knitted] fabric U از گیر درآوردن
to dig out U کندن و درآوردن
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
vernaculars U کشوری
civilians U کشوری
stated U کشوری
civil U کشوری
civilian U کشوری
civic U کشوری
vernacular U کشوری
states U کشوری
state U کشوری
stating U کشوری
state- U کشوری
to redeem U از گرو [رهن] درآوردن
make a killing <idiom> U پول زیادی درآوردن
make a bundle <idiom> U پول زیادی درآوردن
to unionize [American E] U بشکل اتحادیه درآوردن
shake down <idiom> U باحیله پول درآوردن
rake someone over the coals <idiom> U پول زیاد درآوردن
to unionise [British E] U بشکل اتحادیه درآوردن
get someone's blood up <idiom> U کفر کسی را درآوردن
mutton dressed as lamb U ادای جوانترها را درآوردن
to strip something off U درآوردن [ملافه از لحاف]
high-handed <idiom> U رئیس بازی درآوردن
To get to the root of something. U ته وتوی چیزی را درآوردن
To make money. To make ones pile. U پول درآوردن ( ساختن )
skimp U خسیس بازی درآوردن
To give someone hell. U پدر کسی را درآوردن
To behave ( act ) like a ruffian. To beard the lion in his den . U لوطی بازی درآوردن
To fool arounk . U مسخره بازی درآوردن
civil servant U مستخدم کشوری
stated U ایالت کشوری
civil servants U مستخدم کشوری
civil department U تشکیلات کشوری
Civil Service U خدمات کشوری
stating U ایالت کشوری
state- U ایالت کشوری
civil defence service U خدمات کشوری
intrastate U درون کشوری
state U ایالت کشوری
states U ایالت کشوری
to curb somebody U کسی را تحت کنترل درآوردن
bite the dust <idiom> U از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
to beat the living daylights out of someone <idiom> U دمار از روزگار کسی درآوردن
To reduce something to the absurd . To make a travesty of something . U چیزی را بصورت مسخره درآوردن
pooped out <idiom> U خسته کننده،از پای درآوردن
To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent. U سری توی سرها درآوردن
theonomy U کشوری که خداپادشاه ان باشد
civic d. U محرومیت از حقوق کشوری
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
airspace [over a country] U فضای هوایی [در کشوری]
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
To go too far . U شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
To stint . To be cheese - paring . U گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
fast buck <idiom> U پول درآوردن ساده وآسان است
To swindle money out of somebody. U با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
lord it over <idiom> U رئیس بازی درآوردن ،به صورت رئیسبودن ، رفتارکردن
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
banana republics U کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
C.A.B U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
C.A.B.s U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
banana republic U کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
centumvir U عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
naturalizes U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
naturalizing U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
naturalising U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
High Commissioners U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
naturalises U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
High Commissioner U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
naturalize U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
self supporting country U کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
postliminy or minium U حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
development aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
frauds U پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
fraud U پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
development aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
gold standards U حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
development aid volunteer U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
To drag a country into war . U کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
national component U هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
Don't let making a living prevent you from making a life. U اجازه ندهید تلاش برای پول درآوردن مانع زندگی شما شود.
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
Never spend money before you have earned it. هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
belt U منطقه
regions U منطقه
separation zone U منطقه حد
region U منطقه
shingles U منطقه
belted U منطقه
blocks U منطقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com