English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
secretary of embassy U منشی سفارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embassage U مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
embassy U سفارت
embassies U سفارت
ambassadorship U سفارت
legations U سفارت
legation U سفارت
secretary of embassy U دبیر سفارت
the british legation U سفارت انگلیس
nunciature U سفارت پاپ
charge d'affaires U کاردار سفارت
charge d'affaires U نایب سفارت
Chancellors U سردبیر سفارت
Chancellor U سردبیر سفارت
embassy U سفارت کبری
ambassadorial U وابسته به سفارت
embassies U سفارت کبری
to send upon an e U به سفارت اعزام کردن
to send upon an e U مامور سفارت کردن
internuncio U کفیل سفارت پاپ
embassy U ایلچی گری سفارت خانه
embassies U ایلچی گری سفارت خانه
penman U منشی
score keeper U منشی
amanuensis U منشی
doggery U سگ منشی
characteristically U منشی
secretary U منشی
characteristic U منشی
actuaries U منشی
actuary U منشی
secretaries U منشی
clerks U منشی
clerk U منشی
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
particianship U بزرگ منشی
piggishness U خوک منشی
queenliness U ملکه منشی
sacerdocy U کشیش منشی
hauteur U بزرگ منشی
secretaryship U منشی گری
puerilism U کودک منشی
gentility U اقا منشی
manorialism U ارباب منشی
clerkship U منشی گری
company secretary U منشی شرکت
character trait U صفت منشی
drafter U منشی پیام
beggarliness U گدا منشی
flag secretary U منشی تیمسار
kingliness U شاه منشی
lordliness U لرد منشی
piggishly U ازروی خوک منشی
meanness U گدا منشی خست
gentlemanly U از روی بزرگ منشی
lordliness U بزرگ منشی مناعت
clerk of the course U منشی گروه داوران
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
secretariate U منشی گری کارمندان دبیرخانه
scribe U کاتب نسخههای خطی منشی
scribes U کاتب نسخههای خطی منشی
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
anglicization U انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com