Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
autonomic
U
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
synchroreceiver
U
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
nervous system
U
دستگاه عصبی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
parasympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
vegetative nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
visceral nervous system
U
دستگاه عصبی احشایی
conceptual nervous system
U
دستگاه عصبی فرضی
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی سمپاتیک
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
ans
U
دستگاه عصبی خود مختار
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی خود مختار
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی خود کار
parasympathetic
U
وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
robots
U
دستگاه خودکار
robot
U
دستگاه خودکار
automatics
U
دستگاه خودکار
automatic machine
U
دستگاه خودکار
automatic
U
دستگاه خودکار
automatic screw machine
U
دستگاه پیچ خودکار
automatic punching machine
U
دستگاه منگنه خودکار
automatic boring machine
U
دستگاه درل خودکار
automation
U
دستگاه تنظیم خودکار
industrial robot
U
دستگاه خودکار صنعتی
four spindle automatic machine
U
دستگاه خودکار با چهارهرزگرد
fully automatic machine
U
دستگاه تماما"خودکار
automatic welding machine
U
دستگاه جوشکاری خودکار
automatic milling machine
U
دستگاه فرز خودکار
automatic drilling machine
U
دستگاه درل خودکار
automatic sawing machine
U
دستگاه اره خودکار
ground controled approach
U
دستگاه تقرب خودکار
governor
U
دستگاه فرمان خودکار گاورنور
governors
U
دستگاه فرمان خودکار گاورنور
automatic forming machine
U
دستگاه قالب بندی خودکار
ground controled approach
U
دستگاه فرود خودکار هواپیما
sampling servo
U
دستگاه نمونه گیری خودکار
eyelesi
U
دستگاه کنترل خودکار هواپیما
eight spindle automatic machine
U
دستگاه خودکار با هشت هرزگرد
automatic bar machine
U
دستگاه میله دار خودکار
cybernetics
U
مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
automatic pilots
U
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilot
U
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic search jammer
U
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
mach trim compensator
U
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
automating
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
neuritis
U
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
card
U
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
cards
U
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
transponder
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
preset vector
U
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
nervation
U
ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia
U
درد عصبی مرض عصبی
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
synchroscope
U
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
automatic error correction
U
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic check
U
کنترل خودکار بررسی خودکار
autoloader
U
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatics
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
U
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
affined
U
منسوب
attributed
U
منسوب
relative
U
منسوب
owing
U
منسوب
of kin
U
منسوب
sib
U
منسوب
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
strategic
U
منسوب به strategy
aeolian
U
منسوب به ائولوس
refers
U
منسوب داشتن
relativization
U
منسوب کردن
ecclesiastical
U
منسوب به کلیسا
fairness
U
منسوب به پریان
sib
U
منسوب نسبی
consular
U
منسوب به کنسول
referred
U
منسوب داشتن
kin
U
خویشی منسوب
ammino
U
منسوب به امونیاک
refer
U
منسوب داشتن
dantesque
U
منسوب به دانته
capitalistic
U
منسوب به سرمایه داری
agnatic
U
منسوب از طرف پدر
amaranthine
U
منسوب به تاج خروس
astrophysical
U
منسوب به فیزیک نجومی
auctorial
U
منسوب به نویسنده یا مولف
detrital
U
منسوب به اوار سایشی
iliad
U
داستان حماسی منسوب به هومر
in law
U
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
adenoidal
U
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
astrological
U
منسوب به علم ستاره شناسی
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
next of kin
U
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
aided tracking
U
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
ulysses
U
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
adenoid
U
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
Dantesqua
U
[منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
draconic
U
منسوب به اقشزخ قانون گذاراتنی در 621 پیش ازمیلاد
bluestockings
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
odyssey
U
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys
U
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
overwrought
U
عصبی
neural
U
عصبی
twitchy
U
عصبی
nervelessness
U
بی عصبی
on pins and needles
<idiom>
U
عصبی
neurotic
U
عصبی
uptight
U
عصبی
engram
U
رد عصبی
keyed up
<idiom>
U
عصبی
neurogram
U
رد عصبی
abnerval
U
عصبی
nervous
U
عصبی
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
shock
U
حمله عصبی
neuritis
U
التهاب عصبی
neural satiation
U
اشباع عصبی
nerve block
U
وقفه عصبی
nerve
U
رشته عصبی
nerves
U
رشته عصبی
nerve cell
U
یاخته عصبی
neural reverbration
U
ارتعاش عصبی
nerve cell
U
سلول عصبی
psychochemical agent
U
گاز عصبی
nerve center
U
مرکز عصبی
nerve current
U
جریان عصبی
nerve impulse
U
تکانه عصبی
interneural
U
داخل عصبی
interneuron
U
داخل عصبی
psychochemical agent
U
عامل عصبی
shocked
U
حمله عصبی
shocks
U
حمله عصبی
lose temper
<idiom>
U
عصبی شدن
nerve deafness
U
کری عصبی
Relax!
U
عصبی نشو!
neurocyte
U
یاخته عصبی
anorexia nervosa
U
بی اشتهایی عصبی
ganglion
U
غده عصبی
plexus
U
شبکه عصبی
neural network
U
شبکه عصبی
nerve path
U
گذرگاه عصبی
neural discharge
U
تخلیه عصبی
neural conduction
U
رسانش عصبی
neuralgia
U
درد عصبی
neuroplexus
U
شبکه عصبی
nerve tissue
U
بافت عصبی
nervelessly
U
از روی بی عصبی
neural circuit
U
مدار عصبی
neural arc
U
قوس عصبی
neural bond
U
پیوند عصبی
neuron
U
یاخته عصبی
causalgia
U
سوزش عصبی
neurofibril
U
تار عصبی
neurons
U
یاخته عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
U
عصبی بودن
neural lesion
U
ضایعه عصبی
nerve ending
U
پایانه عصبی
willies
U
حمله عصبی
neural induction
U
القای عصبی
nerve fibre
U
تار عصبی
nerve plexus
U
شبکه عصبی
commissure
U
بافت عصبی رابط
tracts
U
دسته تار عصبی
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
hysteria
U
هیستری حمله عصبی
bradyarthria
U
کندگویی عصبی- ماهیچه یی
on edge
<idiom>
U
خیلی عصبی وخشمگین
anorexic
U
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
tract
U
دسته تار عصبی
tense
U
عصبی وهیجان زده
preganglionic
U
قبل از عقده عصبی
reciprocal innervation
U
تحریک عصبی تقابلی
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
neuropsychiatric
U
مرض روانی و عصبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com