Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
time cost curve
U
منحنی مخارج برحسب زمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrograph
U
منحنی ابگذری برحسب زمان
velocities
U
تندی برحسب زمان
velocity
U
تندی برحسب زمان
program cost
U
مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
decay curves
U
منحنی نمایش کاهش تشعشعات اتمی در زمان معین
inseparable cost
U
حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
at pleasure
U
برحسب دلخواه برحسب میل
learning curve
U
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
curvilineal
U
دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
phillips curve
U
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
evolute
U
بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
lead curve
U
خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
curves
U
خط منحنی منحنی مسیر
curving
U
خط منحنی منحنی مسیر
curve
U
خط منحنی منحنی مسیر
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
iso product curve
U
منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
outside
U
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outsides
U
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
aggregate expenditures
U
مخارج کل
disbursements
U
مخارج
outgoing
U
مخارج
outlays
U
مخارج
expenses
U
مخارج
spending
U
مخارج
expenditures
U
مخارج
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
porterage
U
مخارج باربری
operating cost
U
مخارج عملیاتی
operating expenses
U
مخارج عملیاتی
social outlays
U
مخارج اجتماعی
military spending
U
مخارج نظامی
superstitious uses
U
مخارج خرافاتی
tax expenditures
U
مخارج مالیاتی
indirect expenses
U
مخارج غیرمستقیم
expenditure approach
U
روش مخارج
national spending
U
مخارج ملی
rate of spending
U
نرخ مخارج
cost estimate
U
تخمین مخارج
costs of proceedings
U
مخارج عدلیه
rate of spending
U
میزان مخارج
reasonable scale
U
مخارج متعارفه
foot
U
پرداختن مخارج
public expenditures
U
مخارج عمومی
freight charges
U
مخارج حمل
postage
U
مخارج پستی
holding costs
U
مخارج نگهداری
budget expenditures
U
مخارج بودجه
portage
U
مخارج باربری
incidental expenses
U
مخارج اتفاقی
actual expenses
U
مخارج واقعی
estimate of costs
U
تخمین مخارج
licence fee
U
مخارج پروانه
management expenses
U
مخارج اداری
luxury spending
U
مخارج تجملی
wasteful expenditures
U
مخارج بیهوده
management expenses
U
مخارج مدیریت
capital expenditure
U
مخارج سرمایهای
expenditure
U
مخارج صرف
municipal spending
U
مخارج شهرداری
welfare expenditures
U
مخارج رفاهی
marginal outlays
U
مخارج نهائی
national expenditures
U
مخارج ملی
wage costs
U
مخارج دستمزد
travelling expenses
U
مخارج سفر
expense account
U
حساب مخارج
military expenditure
U
مخارج نظامی
expense accounts
U
حساب مخارج
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
marginal propensity to expend
U
میل نهائی به مخارج
deduction of expenses
U
کسر مخارج
[اقتصاد]
marginal propensity to spend
U
میل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend
U
تمایل نهائی به مخارج
free of all charges
U
بدون هیچگونه مخارج
noncash expenditures
U
مخارج غیر نقدی
overhead
U
مخارج کلی سرجمع
unfinanced
U
مخارج پرداخت نشده
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
sumptuary law
U
قانون تحدید مخارج
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
in terms of
U
برحسب
unitage
U
برحسب
at the request of
U
برحسب
in conformity with
U
برحسب
agreeably to
U
برحسب
in accordance with
U
برحسب
incompliance with
U
برحسب
all the expenses fell on him
U
تمام مخارج به گردن اوافتاد
You need spare no expense .
U
نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
support a family
U
متکفل مخارج خانوادهای بودن
by usage
U
برحسب عادت
contingent
[accidental]
<adj.>
U
برحسب تصادف
coincidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
casual
[not planned]
<adj.>
U
برحسب تصادف
adventitious
<adj.>
U
برحسب تصادف
accidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
tonnage
U
وزن برحسب تن
percentage
U
برحسب درصد
percentages
U
برحسب درصد
by a coincidence
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by chance
<adv.>
U
برحسب اتفاق
outwardly
U
برحسب فاهر
by happenstance
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by hazard
<adv.>
U
برحسب اتفاق
to out ward seeming
U
برحسب فاهر
coincidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
fortuitously
<adv.>
U
برحسب اتفاق
custom
U
برحسب عادت
fortuitous
<adj.>
U
برحسب تصادف
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
accidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
accidently
<adv.>
U
برحسب اتفاق
as it happens
<adv.>
U
برحسب اتفاق
hit or miss
U
برحسب تصادف
stochastical
<adj.>
U
برحسب تصادف
stochastic
<adj.>
U
برحسب تصادف
at choice
U
برحسب دلخواه
random
<adj.>
U
برحسب تصادف
haphazardly
U
برحسب تصادف
haphazard
<adj.>
U
برحسب تصادف
to
U
برحسب مطابق
at random
<adv.>
U
برحسب اتفاق
pursuant to
U
مطابق برحسب
by accident
<adv.>
U
برحسب اتفاق
incidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
incidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
auxiliary contours
U
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
self support
U
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
postpaid
U
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
To cut down expenses .
U
خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
tonnage
U
گنجایش کشتی برحسب تن
fortuitously
U
برحسب اتفاق اتفاقا
by chance
U
برحسب اتفاق یاتصادف
cl
U
برحسب بار هر کامیون
mileage
U
سنجش برحسب میل
pounder
U
برحسب لیره کوبنده
milage
U
سنجش برحسب میل
tonnage
U
برحسب شماره تن بارگیر
ritually
U
برحسب ایین وشعائر
classis
U
تقسیم برحسب طبقه
happy go lucky
U
برحسب تصادف لاقید
compass bearing
U
موقعیت برحسب قطبنما
age group competition
U
مسابقه برحسب گروه سنی
prioritized
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
headings
U
حرکت برحسب قطب نما
per standard compass
U
برحسب قطب نمای استاندارد
heading
U
حرکت برحسب قطب نما
proration
U
توزیع برحسب مدت یانسبت
prioritizing
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
transvaluation
U
سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
prioritizes
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritised
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritize
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
pounder
U
وزن شده برحسب رطل
size distribution of income
U
توزیع درامد برحسب مقدار
poundage
U
مقدار پولی برحسب لیره
prioritises
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
f.o.b
U
قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
gauge pressure
U
فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
heading
U
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
candlepower
U
میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
headings
U
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
seed
U
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
seeds
U
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
postpaid
U
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
bareboat charter
U
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
presents
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presented
U
زمان حاضر زمان حال
present
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
transvaluate
U
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
permittivity
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
voltages
U
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
percentile
U
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
transvalue
U
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
voltage
U
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
sizes
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
volt ampere
U
اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
metric system
U
سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
footage
U
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com