Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hologynic
U
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
holandric
U
منحصرا از طرف پدر ارث برده
silver cord
U
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
exclusively
U
منحصرا
exclusively
U
منحصرا"
solely
U
منحصرا
only
U
صرفا منحصرا
upstages
U
توجهتماشاچیان را منحصرا به خود معطوف کردن
upstaging
U
توجهتماشاچیان را منحصرا به خود معطوف کردن
upstaged
U
توجهتماشاچیان را منحصرا به خود معطوف کردن
direct coupled transistor logic
U
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
foremother
U
مادر مادر بزرگ
conquered
U
مغلوب
beaten
U
مغلوب
defeats
U
مغلوب ساختن
things were at the
U
مغلوب کردن
defeating
U
مغلوب ساختن
defeated
U
مغلوب ساختن
defeat
U
مغلوب ساختن
superable
U
مغلوب شدنی
invincible
U
مغلوب نشدنی
KO's
U
مغلوب کردن
KO
U
مغلوب کردن
conquerable
U
مغلوب شدنی
beat
U
مغلوب کردن
beats
U
مغلوب کردن
vanquishes
U
مغلوب ساختن
vanquished
U
مغلوب ساختن
vanquish
U
مغلوب ساختن
invictive
U
مغلوب نشدنی
to put to the w
U
مغلوب کردن
vanquishing
U
مغلوب ساختن
to bring down somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
licked
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
licks
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
overcome
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
overcoming
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
overcomes
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
unconquerable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشده
to cause the downfall of somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
lick
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
get the worst of
<idiom>
U
رنج بردن ،مغلوب شدن
unbeaten
U
شکست نخورده مغلوب نشده
unbeatable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
trump
U
مغلوب ساختن پیشی جستن
trumps
U
مغلوب ساختن پیشی جستن
insuperable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
saddle bag
U
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
serfs
U
برده
slaves
U
برده
serf
U
برده
wrapt
U
برده
slave
U
برده
slaved
U
برده
bondservant
U
برده
male salve
U
برده
bondsman
U
برده
bondman
U
برده
villains
U
برده
villain
U
برده
slaving
U
برده
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design
U
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
abrogates
U
از میان برده
master slave
U
ارباب و برده
manumission
U
ازادی برده
slaveholder
U
برده دار
allottee
U
سهم برده
mameluke
U
برده بنده
overwrought
U
کار برده
slave computer
U
کامپیوتر برده
slave trade
U
برده فروشی
conspicuious consumption
U
بکار برده شد
dealing in slaves
U
برده فروشی
above
U
نام برده
escaped slave
U
برده فراری
slavery
U
برده داری
slaveholder
U
صاحب برده
slaveholding
U
مالکیت برده
enslave
U
برده کردن
enslaved
U
برده کردن
enslaves
U
برده کردن
enslaving
U
برده کردن
slave merchant
U
برده فروش
abrogate
U
از میان برده
slaver
U
تاجر برده
slaver
U
برده فروش
slaveholding
U
برده داری
named
U
نام برده
rapt
U
برده شده مجذوب
bond servant
U
برده بدون مزدواجرت
manumission
U
ازاد کردن برده
above named
U
نام برده شده
emancipation
U
ازاد کردن برده
named here under
U
نام برده درزیر
slave mode
U
حالت پیرو یا برده
master slave system
U
سیستم ارباب و برده
proslavery
U
طرفداری از برده فروشی
To emancipate a slave.
U
برده ای را آزاد کردن
echeloned displacement
U
تغییرموضع رده برده
setting free
U
ازاد کردن برده
vitrify
U
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
echeloned displacement
U
تغییر مکان رده برده
prize poem
U
شعری که جایزه برده است
lastmentioned
U
اخر از همه نام برده
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
This letter has been tampered with .
U
در این نامه دست برده شده
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
My legs fell asleep
[are numb]
.
U
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
His name is never mentioned anywhere .
U
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
love set
U
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
truck trailer
U
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
slave drivers
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
in tow
<idiom>
U
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
paroli
U
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
primary products
U
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
latifundium
U
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
slave driver
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
photoresist
U
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
mums
U
مادر
parenticide
U
مادر کش
mum
U
مادر
mother liquor
U
مادر اب
mama
U
مادر
mamma
U
مادر
moms
U
مادر
mamas
U
مادر
stepmothers
U
مادر
stepmother
U
مادر
mothers
U
مادر
mom
U
مادر
mothering
U
مادر
mammas
U
مادر
mothered
U
مادر
mother
U
مادر
mother liquid
U
مادر اب
mothers-in-law
U
مادر زن
matriarchs
U
مادر
mother-in-law
U
مادر زن
motherless
U
بی مادر
mother in law
U
مادر زن
matricidal
U
مادر کش
matricide
U
مادر کش
matriarch
U
مادر
mater
U
مادر
mother in low
U
مادر زن
built up frog
U
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
roman a clef
U
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
pomegrenate design
U
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
grandmothers
U
مادر بزرگ
godmothers
U
مادر تعمیدی
mother surrogate
U
جانشین مادر
moon calf
U
خل مادر زاد
thetis
U
مادر اشیل
granny
U
مادر بزرگ
original map
U
نقشه مادر
godmother
U
مادر تعمیدی
main lines
U
نهر مادر
mother liquer
U
باز مادر
mother substitute
U
جانشین مادر
Mother's Day
U
روز مادر
matronymic
U
مادر نامی
grannies
U
مادر بزرگ
matricide
U
مادر کشی
mother in low
U
مادر شوهر
motherlike
U
مادر وار
main line
U
نهر مادر
motherland
U
مادر میهن
grandame
U
مادر بزرگ
congenitally
U
ازشکم مادر
congenital
U
مادر زادی
mother-in-law
U
مادر شوهر
mothers-in-law
U
مادر شوهر
grannie
U
مادر بزرگ
parricide
U
مادر کشی
parricides
U
مادر کشی
collecting tank
U
مخزن مادر
head well
U
مادر چاه
home port
U
پایگاه مادر
chart base
U
چارت مادر
by birth
U
ازشکم مادر
grand uncle
U
عموی مادر
grand uncle
U
دایی مادر
grandma
U
مادر بزرگ
motherlands
U
مادر میهن
grandmas
U
مادر بزرگ
trunks
U
مادر سیم
trunk
U
مادر سیم
foster mother
U
مادر رضاعی
dame fortune
U
مادر روزگار
tender
U
کشتی مادر
metropolis
U
مادر شهر
metropolises
U
مادر شهر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com