English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frigid U منجمد
glacial U منجمد
jellied U منجمد
rimy U منجمد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
froze U منجمد شد
frost U شبنم منجمد
frosts U شبنم منجمد
glaciate U منجمد شدن
jell U منجمد کردن
congelation U چیز منجمد
frozen U منجمد یا یخ زده
solid U منجمد سخت
ice U منجمد کردن
freezes U منجمد شدن
freeze U منجمد شدن
solids U منجمد سخت
congeals U منجمد شدن یا کردن
congealed U بستن منجمد شدن
congealed U منجمد شدن یا کردن
congealing U بستن منجمد شدن
congealing U منجمد شدن یا کردن
congeals U بستن منجمد شدن
congeal U بستن منجمد شدن
congeal U منجمد شدن یا کردن
curdles U دلمه شدن منجمد کردن
curdling U دلمه شدن منجمد کردن
curdled U دلمه شدن منجمد کردن
curdle U دلمه شدن منجمد کردن
regelate U دوباره بهم منجمد شدن
permafrost U لایه منجمد دائمی اعماق زمین
mallemuck U مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
intrapermafrost water U ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
suprapermafrost U ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
frozen wages U مزدهای غیرقابل تغییر مزدهای منجمد
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com