English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
await U منتظر بودن
awaited U منتظر بودن
awaiting U منتظر بودن
awaits U منتظر بودن
abhide U منتظر بودن
to look out U منتظر بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
Other Matches
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
trray U منتظر
anticipant U منتظر
waiting U منتظر
anticipator U منتظر
inexpectant U نا منتظر
expectant of U منتظر
anticipatory U منتظر
waiters U منتظر
waiter U منتظر
wistful U منتظر
trray U منتظر شدن
less than release unit U یکان منتظر حمل
to look for anything U منتظر چیزی شدن
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i await you U منتظر شما هستم
on deck U دونده منتظر نوبت
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
to wait for any one U منتظر کسی شدن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
abides U منتظر شدن وفا کردن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
abide U منتظر شدن وفا کردن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
abided U منتظر شدن وفا کردن
sleep U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
readying U که منتظر است تا قابل استفاده شود
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
sleeping U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
jobs U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
readied U که منتظر است تا قابل استفاده شود
sleeps U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
readies U که منتظر است تا قابل استفاده شود
job U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
queues U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queue U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queueing U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queued U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
Time and tide wait for no man . <proverb> U زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
queues U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queued U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queueing U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queueing U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
buffer U فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
queues U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
sequential access U صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
qsam U صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
inputted U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contentions U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contention U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
hold U بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds U بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
job U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
agreeing U متفق بودن همرای بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
includes U شامل بودن متضمن بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
reside U ساکن بودن مقیم بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
owe U مدیون بودن مرهون بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
wait condition U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state U 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com