English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it is an offence to morlity U منافی اخلاق است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
prejudicial to public morality U منافی اخلاق حسنه
Other Matches
ethic U غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic U وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
inconsistent U منافی
foe U ضد منافی
foes U ضد منافی
derogatory to U منافی
incompatible U منافی
contrary to U منافی
derogative U منافی باشئونات
prejudicial to public order U منافی نظم عمومی
unchaste act U عمل منافی عفت
criminal conversation U عمل منافی عفت
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
immoral U بد اخلاق
characterless U بی اخلاق
moralities U اخلاق
morality U اخلاق
impatient U بد اخلاق
comportment U اخلاق
moody U بد اخلاق
moral U اخلاق
reprobate U بد اخلاق
pettish U بد اخلاق
rabid U بد اخلاق
reprobates U بد اخلاق
deportment U اخلاق
behaviuor U سلوک اخلاق
behavior U سلوک اخلاق
moral philosopher U اخلاق دان
edification U تهذیب اخلاق
moralization U اخلاق گرایی
ehtics U علم اخلاق
moral philosophy U علم اخلاق
immorally U بر خلاف اخلاق
ethics U علم اخلاق
raking U بد اخلاق فاسد
rakes U بد اخلاق فاسد
good conduct U حسن اخلاق
ethic U کتاب اخلاق
frailty U ضعف اخلاق
good-natured U خوش اخلاق
frailties U ضعف اخلاق
rake U بد اخلاق فاسد
Moral decadence . U فساد اخلاق
immoral U خلاف اخلاق
moralistic U اخلاق گرایانه
public morals U اخلاق حسنه
creative thinking U تفکر اخلاق
well conditioned U دارای اخلاق نیکو
ethically U مطابق علم اخلاق
With his foul temper. U با اخلاق سگه که دارد
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
to take a person's measure U با اخلاق کسیرا ازمودن
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
donsy U دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
peculiar U دارای اخلاق غریب
moral U وابسته بعلم اخلاق
moralist U معتقد به اصول اخلاق
ethical U وابسته به علم اخلاق
moralists U معتقد به اصول اخلاق
regeneration U نوزایش تهذیب اخلاق
wronging U مخالف اخلاق یا قانون
wrong U مخالف اخلاق یا قانون
personalities U اخلاق و خصوصیات شخص
donsie U دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
personality U اخلاق و خصوصیات شخص
wrongs U مخالف اخلاق یا قانون
doggery U اخلاق پست بدکاری
streakier U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
to gauge a person U گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
edify U اخلاق اموختن تقدیس کردن
moralists U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
streaky U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
moralist U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
edifies U اخلاق اموختن تقدیس کردن
edified U اخلاق اموختن تقدیس کردن
streakiest U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
the whole of morality is there U همه اخلاق همین جا است
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
pharisaism U اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
bowdlerization U حذف قسمتهای خارج از اخلاق
cocotte U زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
good tempered U دیر غضب خوش اخلاق
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
that is an offences to moralit U لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
he is always a little peculiar U او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
expurgatory index U فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
index expurgatorius U فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionist U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted . U بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
overbearingness U تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
well marnered U خوش اطوار خوش اخلاق
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com