Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
private benefits
U
منافع خصوصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dedication
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
Other Matches
invisible hand
U
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
private automatic branch exchange
U
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
perquisites
U
منافع
revenue
U
منافع
perquisite
U
منافع
earnings
U
منافع
public interest
U
منافع عمومی
spillover benefits
U
منافع خارجی
tangible benefits
U
منافع مرئی
union
U
اشتراک منافع
unions
U
اشتراک منافع
windfall gains
U
منافع اتفاقی
pure interest
U
منافع خالص
conflict of interest
U
تضاد منافع
capital gains
U
منافع سرمایهای
class interests
U
منافع طبقاتی
benefit spillovers
U
نشر منافع
public interest
U
منافع عامه
vested interest
U
منافع مقرره
public benefits
U
منافع عمومی
vested interests
U
منافع مقرره
conflict of interest
U
برخورد منافع
harmony of interests
U
هماهنگی منافع
fictitious dividens
U
منافع موهوم
fictious dividened
U
منافع موهوم
mutual interests
U
منافع مشترک
net benefits
U
منافع خالص
economic interest
U
منافع اقتصادی
harmony of interests
U
سازگاری منافع
windfall gains
U
منافع باد اورده
rent
U
مال الاجاره منافع
vesture
U
منافع و نمائات زمین
valuation of benefits
U
ارزش گذاری منافع
undistributed earnings
U
منافع توزیع نشده
self regard
U
حفظ منافع شخصی
gains from trade
U
منافع حاصل از تجارت
social security benefits
U
منافع تامین اجتماعی
emblements
U
منافع حاصله از زمین
separable accretions and benefits
U
نمائات و منافع منفصله
undistributed earnings
U
منافع تقسیم نشده
solidarity
U
اشتراک منافع ومسئولیتها
beneficial ownership
U
مالکیت به نسبت منافع
tangible benefits
U
منافع مشهود فواید عینی
original and derivative estate
U
اصل مال یا نمائات یا منافع ان
the profits and accretions which are an
U
منافع و نمائات متصله مال
measurement of benefits and costs
U
اندازه گیری منافع و هزینه ها
it is p to our interests
U
برای منافع مازیان اوراست
emblements
U
منافع حاصله اززمین مزروعی
explees
U
اجاره بها یا منافع زمین
protection and indemnity club
U
باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
shifting use
U
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty
U
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
saving
U
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
p&l club
U
club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
profits a prendre
U
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
off the record
<idiom>
U
خصوصی
informal
U
خصوصی
private line
U
خط خصوصی
necessary house
U
خصوصی
privates
U
خصوصی
personal
U
خصوصی
private
U
خصوصی
jackes
U
خصوصی
subrosa
U
خصوصی
intervener
U
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
private borrowing
U
استقراض خصوصی
passkey
U
کلید خصوصی
private company
U
شرکت خصوصی
private consumption
U
مصرف خصوصی
private corporation
U
شرکت خصوصی
private cost
U
هزینه خصوصی
private tuition
U
تدریس خصوصی
very own
<adj.>
U
خصوصی
[شخصی]
camarin
U
نیایشگاه خصوصی
extra tuition
U
تدریس خصوصی
paticular
U
خصوصی بابت
private tutoring
[American E]
U
تدریس خصوصی
praivate ownership
U
مالکیت خصوصی
private agreement
U
قرارداد خصوصی
private lessons
U
تدریس خصوصی
apsidiole
U
نیایشگاه خصوصی
private debt
U
بدهی خصوصی
private deed
U
سند خصوصی
private treaty
U
معامله خصوصی
privately leased line
U
خط اجارهای خصوصی
proprietary company
U
شرکت خصوصی
privatises
U
خصوصی کردن
privatised
U
خصوصی کردن
private eyes
U
کارآگاه خصوصی
private eye
U
کارآگاه خصوصی
pillow talk
U
حرفهای خصوصی
Citizens' Band
U
باند خصوصی
quasi private
U
شبه خصوصی
quasi private
U
نیمه خصوصی
relator
U
مدعی خصوصی
relator
U
شاکی خصوصی
semiprivate
U
نیمه خصوصی
private talk
U
صحبت خصوصی
private saving
U
پس انداز خصوصی
private property
U
دارائیهای خصوصی
privatizing
U
خصوصی کردن
privatizes
U
خصوصی کردن
private employees
U
کارکنان خصوصی
private law
U
حقوق خصوصی
private enterprises
U
موسسات خصوصی
private institutions
U
موسسات خصوصی
privatized
U
خصوصی کردن
privatize
U
خصوصی کردن
private finance
U
مالیه خصوصی
privatization
U
خصوصی کردن
privatising
U
خصوصی کردن
private ownership
U
مالکیت خصوصی
private property
U
مالکیت خصوصی
special relativity
U
نسبیت خصوصی
tutor
U
معلم خصوصی
backstage
U
محرمانه خصوصی
casket
U
نامه خصوصی
caskets
U
نامه خصوصی
privately
U
بطور خصوصی
private enterprise
U
شرکت خصوصی
tutored
U
معلم خصوصی
personal
U
منقول خصوصی
private enterprise
U
عمل خصوصی
privy
U
خصوصی محرمانه
private investigator
U
کاراگاه خصوصی
private detectives
U
کاراگاه خصوصی
private detective
U
کاراگاه خصوصی
private schools
U
اموزشگاه خصوصی
private school
U
اموزشگاه خصوصی
private sector
U
بخش خصوصی
off-the-record
U
محرمانه و خصوصی
closets
U
گنجه خصوصی
closeting
U
گنجه خصوصی
closeted
U
گنجه خصوصی
closet
U
گنجه خصوصی
tutors
U
معلم خصوصی
party line
U
خط خصوصی تلفن
party lines
U
خط خصوصی تلفن
private
U
اختصاصی خصوصی
off the record
U
محرمانه و خصوصی
subjective
U
فاعلی خصوصی
privates
U
اختصاصی خصوصی
in petto
U
بطور خصوصی
tutored
U
درس خصوصی دادن به
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
backside
U
عقب هر چیزی خصوصی
backsides
U
عقب هر چیزی خصوصی
private enterprise
U
اقتصاد بخش خصوصی
jurist
U
متخصص حقوق خصوصی
jurists
U
متخصص حقوق خصوصی
tutors
U
درس خصوصی دادن به
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
tutorial
U
درس خصوصی دادن به
private rate of return
U
نرخ بازده خصوصی
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
to give private lessons
U
درس خصوصی دادن
pbx
U
تبادل انشعاب خصوصی
to have private insurance
[cover]
U
بیمه خصوصی داشتن
to be privately insured
U
بیمه خصوصی داشتن
private branch exchange
U
مبادله انشعاب خصوصی
private broadcasting
U
پخش برنامه خصوصی
private rate of discount
U
نرخ تنزیل خصوصی
tutor
U
درس خصوصی دادن به
tutorials
U
درس خصوصی دادن به
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
curtain lecture
U
صحبتهای خصوصی زن وشوهر
To have selfish motives . to have an axe to grind.
U
غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
objectives
U
علمی و بدون نظر خصوصی
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
objective
U
علمی و بدون نظر خصوصی
private international law
U
حقوق بین الملل خصوصی
palor
U
اطاق برای گفتگو خصوصی
private enterprise
U
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
marginal net private product
U
محصول خصوصی نهائی خالص
leases
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
committee
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to keep one's feet on the ground
<idiom>
U
علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
offstage
U
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
to tutor somebody in English
U
به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
table talk
U
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
privilege cab
U
درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
behind the scenes
U
در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
pabx
U
Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
toll traverse
U
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
qui tam action
U
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
contra preferentum rule
U
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
consul
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
introducing
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces
U
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com