Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in pride of grease
U
مناسب برای کشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke
U
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
To kI'll animals for food .
U
جانوران را برای غذا کشتن
lethal chamber
U
اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
fair weather
U
مناسب برای
running
U
مناسب برای مسابقه دو
suitable for children
U
مناسب برای بچه ها
skiable
U
مناسب برای اسکی
fill the bill
<idiom>
U
مناسب برای همه جا
cantabile
U
مناسب برای اواز
airworthy
U
مناسب برای پرواز
airworthiness
U
مناسب برای پرواز
winterish
U
مناسب برای زمستان
fishable
U
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
buyer's market
U
بازار مناسب برای خریدار
fencible
U
مناسب برای نرده کشی
readying
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
market value
U
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
readied
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
offices
U
مناسب برای استفاده در شرکت
office
U
مناسب برای استفاده در شرکت
gressorial
U
مناسب برای راه رفتن
roadworthy
U
مناسب برای بکاربردن درجاده ها
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
U
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
jump altitude
U
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
fair drawing
U
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
jump speed
U
سرعت مناسب برای پرش باچتر
lyrical
U
مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
sawtimber
U
الوار مناسب برای اره کشی
He's not suited for a doctor.
U
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
bug taper
U
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
gorge portion
U
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
slot
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slots
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
amphimictic
U
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
ski run
U
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
that is i. to this purpose
U
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
slotting
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
flag days
U
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
constructive placement
U
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
fits units with ... connection
U
مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ...
[الکترونیک مهندسی برق]
The fire is fit to roast the meat.
U
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
moments of truth
U
هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moment of truth
U
هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
sector
U
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors
U
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
U
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
fourth generation computers
U
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO
U
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
drops
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populate
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
enumerated type
U
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
fibre optics
U
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
hand-held
U
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
routing
U
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic
U
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics
U
بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm
U
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T
U
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
axle stub
U
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release
U
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD
U
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c
U
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
kill off
<idiom>
U
کشتن
dispatches
U
کشتن
to crush to death
U
کشتن
killing
U
کشتن
killings
U
کشتن
to do for
U
کشتن
despatches
U
کشتن
despatching
U
کشتن
dispatch
U
کشتن
dispatched
U
کشتن
extinguish
U
کشتن
extinguishes
U
کشتن
extinguishing
U
کشتن
smites
U
کشتن
smite
U
کشتن
slays
U
کشتن
slaying
U
کشتن
slay
U
کشتن
administer
U
کشتن
administered
U
کشتن
administering
U
کشتن
administers
U
کشتن
assassinating
U
کشتن
assassinates
U
کشتن
assassinated
U
کشتن
assassinate
U
کشتن
smiting
U
کشتن
to carry off
U
کشتن
to put out of the way
U
کشتن
murder
U
کشتن
murdered
U
کشتن
burke
U
کشتن
murdering
U
کشتن
murders
U
کشتن
doin
U
کشتن
kill
U
کشتن
capturing
U
کشتن
captures
U
کشتن
capture
U
کشتن
kills
U
کشتن
slake
U
کشتن
slaked
U
کشتن
to put to the sword
U
کشتن
to do to dcath
U
کشتن
obtund
U
کشتن
amortize
U
کشتن
to put to death
U
کشتن
flesher
U
کشتن
to send to glory
U
کشتن
despatched
U
کشتن
misdo
U
کشتن
benumb
U
کشتن
slakes
U
کشتن
knock off
U
کشتن
put to death
U
کشتن
kill
U
کشتن اهک
electrocuted
U
بابرق کشتن
slay
U
باخشونت کشتن
despatched
U
کشتن شتاب
slaying
U
باخشونت کشتن
despatches
U
کشتن شتاب
shoot down
U
با گلوله کشتن
slays
U
باخشونت کشتن
electrocute
U
بابرق کشتن
put away
<idiom>
U
کشتن حیوانات
casue to be killed
U
به کشتن دادن
prolicide
U
کشتن اخلاف
to claim somebody's life
U
کسی را کشتن
to kill somebody
U
کسی را کشتن
electrocuting
U
بابرق کشتن
kills
U
کشتن اهک
pole ax
U
با تبرچکش کشتن
blood sports
U
کشتن شکار
blood sport
U
کشتن شکار
cause to be kill
U
به کشتن دادن
prey on (upon)
<idiom>
U
کشتن وخوردن
to kill beef
U
گاو کشتن
feticide
U
کشتن جنین
despatching
U
کشتن شتاب
dispatches
U
کشتن شتاب
electrocutes
U
بابرق کشتن
to squeeze to death
U
با فشار کشتن
dispatch
U
کشتن شتاب
dispatched
U
کشتن شتاب
out-
U
قطع کردن کشتن
out
U
قطع کردن کشتن
euthansia
U
کشتن از روی ترحم
murder
U
کشتن بقتل رساندن
outed
U
قطع کردن کشتن
butcher
U
ادم خونریز کشتن
foredo
U
کشتن ویران ساختن
coup de grace
U
کشتن از روی ترحم
butchers
U
ادم خونریز کشتن
butchering
U
ادم خونریز کشتن
butchered
U
ادم خونریز کشتن
mortify
U
ریاضت دادن کشتن
quenches
U
کشتن یا خفه کردن
mortifies
U
ریاضت دادن کشتن
mortified
U
ریاضت دادن کشتن
murders
U
کشتن بقتل رساندن
murdered
U
کشتن بقتل رساندن
fordo
U
کشتن ویران ساختن
attempt on somebody's life
U
قصد کشتن کسی
murdering
U
کشتن بقتل رساندن
quench
U
کشتن یا خفه کردن
rat
U
موش گرفتن کشتن
quenched
U
کشتن یا خفه کردن
bite the dust
<idiom>
U
از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
rub out
<idiom>
U
کاملا ویرا کردن ،کشتن
prolicide
U
کشتن اولاد بچه کشی
to put any one out of the way
U
کسیرانهانی کشتن یابازداشت کردن
electrocution
U
کشتن یا مرگ دراثر برق
to kill off
U
کشتن وازشران اسوده شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com