Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gressorial
U
مناسب برای راه رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke
U
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
fair weather
U
مناسب برای
skiable
U
مناسب برای اسکی
running
U
مناسب برای مسابقه دو
fill the bill
<idiom>
U
مناسب برای همه جا
cantabile
U
مناسب برای اواز
in pride of grease
U
مناسب برای کشتن
airworthiness
U
مناسب برای پرواز
winterish
U
مناسب برای زمستان
airworthy
U
مناسب برای پرواز
suitable for children
U
مناسب برای بچه ها
market value
U
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
fishable
U
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
readying
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
buyer's market
U
بازار مناسب برای خریدار
fencible
U
مناسب برای نرده کشی
readied
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
office
U
مناسب برای استفاده در شرکت
roadworthy
U
مناسب برای بکاربردن درجاده ها
offices
U
مناسب برای استفاده در شرکت
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
jump altitude
U
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump speed
U
سرعت مناسب برای پرش باچتر
lyrical
U
مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
He's not suited for a doctor.
U
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
U
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
sawtimber
U
الوار مناسب برای اره کشی
fair drawing
U
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
amphimictic
U
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
gorge portion
U
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
bug taper
U
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
slotting
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
that is i. to this purpose
U
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
ski run
U
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slots
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slot
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
flag days
U
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
constructive placement
U
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
The fire is fit to roast the meat.
U
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection
U
مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ...
[الکترونیک مهندسی برق]
sectors
U
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
U
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sector
U
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
fourth generation computers
U
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
CD WO
U
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voices
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
dropping
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populate
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
fibre optics
U
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
enumerated type
U
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
hand-held
U
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
routing
U
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
prompt to go
U
اماده برای رفتن
trip the light fantastic
<idiom>
U
رفتن برای رقصیدن
telegenic
U
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics
U
بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
fluctuability
U
امادگی برای بالاوپایین رفتن
sick call
U
تجمع برای رفتن به بهداری
to stretch one's legs
U
برای ورزش راه رفتن
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm
U
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
sand shoes
U
یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
turn out
<idiom>
U
رفتن برای دیدن یا انجام کاری
to come towards
U
به طرف کسی رفتن برای برخورد
to be coming up to meet
U
به طرف کسی رفتن برای برخورد
to step out
U
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
shop around
<idiom>
U
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
to come to meet
U
به طرف کسی رفتن برای برخورد
to approach
U
به طرف کسی رفتن برای برخورد
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to be after somebody
U
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
shore leave
U
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
to go clubbing
U
به باشگاه
[های]
شب رفتن
[برای رقص و غیره]
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
clearance diving
U
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
fractional T
U
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
coach dog
U
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
U
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
Which bus do I take for the opera?
U
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
zone ride
U
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
Which bus do I take to Victoria Station?
U
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
pace lap
U
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
axle stub
U
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release
U
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD
U
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c
U
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
bail out
U
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
optimum
U
مناسب
proper
U
مناسب
adaption
U
مناسب
condign
U
مناسب
irrelative
U
نا مناسب
incompetent
U
نا مناسب
convenient
<adj.>
U
مناسب
becoming
U
مناسب
in point
U
مناسب
pertained
U
مناسب
pertain
U
مناسب
assorted
U
مناسب
tailored
U
مناسب
fitting
U
مناسب
accomodating
U
مناسب
idoneous
U
مناسب
by fits and starts
U
مناسب
oportuneness
U
مناسب
euqal
U
مناسب
infelicitous
U
نا مناسب
pertains
U
مناسب
sufficing
<adj.>
U
مناسب
sufficient
<adj.>
U
مناسب
adaptation
U
مناسب
accurate
[correct]
<adj.>
U
مناسب
adaptations
U
مناسب
correct
<adj.>
U
مناسب
exact
<adj.>
U
مناسب
proper
<adj.>
U
مناسب
real
<adj.>
U
مناسب
true
<adj.>
U
مناسب
apposite
U
مناسب
advantageous
<adj.>
U
مناسب
acceptable
<adj.>
U
مناسب
good
[sufficient]
<adj.>
U
مناسب
satisfactory
<adj.>
U
مناسب
close fit
U
مناسب
practicable
<adj.>
U
مناسب
functional
<adj.>
U
مناسب
appropriate
<adj.>
U
مناسب
adequate
<adj.>
U
مناسب
useful
<adj.>
U
مناسب
relevant
U
مناسب
semblable
U
مناسب
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
مناسب
expedient
<adj.>
U
مناسب
vantage
U
مناسب
habile
U
مناسب
purposeful
<adj.>
U
مناسب
applicatory
<adj.>
U
مناسب
handy
<adj.>
U
مناسب
suitable
<adj.>
U
مناسب
purpose-built
<adj.>
U
مناسب
practical
<adj.>
U
مناسب
shapeable
U
مناسب
fit
U
مناسب
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
مناسب
fits
U
مناسب
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
مناسب
fittest
U
مناسب
serviceable
<adj.>
U
مناسب
helpful
<adj.>
U
مناسب
handy
[useful]
<adj.>
U
مناسب
beneficial
<adj.>
U
مناسب
appropriate
[to]
<adj.>
U
مناسب
[به]
valuable
<adj.>
U
مناسب
purposive
<adj.>
U
مناسب
congurous
U
مناسب
appropriate technology
U
تکنولوژی مناسب
seems
U
مناسب بودن
wintery
U
مناسب زمستان
prompt deployment
U
گسترش مناسب
proportional spacing
U
فضادهی مناسب
apt
U
مناسب شایسته
topicality
U
حالت مناسب
seemed
U
مناسب بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com