English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mean U منابع درامد
meaner U منابع درامد
meanest U منابع درامد
revenue sources U منابع درامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
renewable resources U منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
sources U منابع
resources U منابع
scarce resources U منابع کمیاب
allocation of resources U تخصیص منابع
fixed inputs U منابع ثابت
fixed resources U منابع ثابت
resource endowment U منابع طبیعی
overhead U منابع حاشیهای
economic resources U منابع اقتصادی
sourcing U منابع یابی
resource allocation U تخصیص منابع
resource deallocation U بازستانی منابع
complementary resources U منابع مکمل
control of resources U نظارت بر منابع
natural resources U منابع طبیعی
sources law U منابع حقوق
resource sharing U اشتراک در منابع
human resources U منابع انسانی
allotments U منابع اختصاصی
allotment U منابع اختصاصی
natural sources U منابع طبیعی
military resources U منابع نظامی
unused resources U منابع بیکار
control of resources U کنترل منابع
inputs U عوامل تولید منابع
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
conservationist U طرفدارحفظ منابع طبیعی
exhaustable resources U منابع تمام شدنی
hardware resources U منابع سخت افزاری
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
software resources U منابع نرم افزار
conservation U حفظ منابع طبیعی
resources U منابع اماد ذخایر
efficient allocation of resources U تخصیص کارای منابع
conservationists U طرفدارحفظ منابع طبیعی
nonrenewable resources U منابع تمام شدنی
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
sourcing of suppliers U یافتن منابع فروش
depletion U کاهش منابع طبیعی
unused resources U منابع استفاده نشده
mobility U انتقال اسان منابع تولید
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
gather U دریافت داده از منابع مختلف
gathered U دریافت داده از منابع مختلف
nonrenewable resources U منابع غیر قابل تجدید
economic mobilization U بسیج منابع اقتصادی باصرفه
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
collections U عمل دریافت داده از منابع مختلف
complexity U اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
collection U عمل دریافت داده از منابع مختلف
complexities U اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
irm U Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
babbled U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babble U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
departmental LAN U چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
babbles U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
available U لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
dowse U پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
inducing U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
shared U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
allocations U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
permission U اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
sizes U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
allocation U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
dynamically U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
overhead U منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
dynamic U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
interference U اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
optical U اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
means U درامد
prelusion U درامد
revenue U درامد
comings in U درامد
it wasprologue to the nextmove U درامد
earnings U درامد
gainings U درامد
makings U درامد
total income U درامد کل
total revenue U درامد کل
hatched U درامد
returning U درامد
hatch U درامد
admissions U درامد
admission U درامد
earning U درامد
proceeds U درامد
return U درامد
income U درامد
hatches U درامد
returns U درامد
remunerative U پر درامد
emolument U درامد
returned U درامد
emoluments U درامد
allocation U برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
allocations U برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
auras U پیش درامد
aura U پیش درامد
gross income U درامد ناخالص
overtures U پیش درامد
ordinary income U درامد عادی
flow of income U جریان درامد
overture U پیش درامد
per capita income U درامد سرانه
personal income U درامد سرانه
disposable income U درامد دریافتی
distribution of income U توزیع درامد
income distribution U توزیع درامد
unearned revenue U درامد باداورده
personal income U درامد شخصی
permanent income U درامد دائمی
earnings per share U درامد هر سهم
economic income U درامد اقتصادی
fixed income U درامد ثابت
flow of income U گردش درامد
illicit earning U درامد نامشروع
it proved false U دروغ درامد
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
net revenue U درامد خالص
net income U درامد خالص
mean income U درامد متوسط
median income U درامد متوسط
median income U درامد میانی
money income U درامد پولی
municipal revenue U درامد شهرداری
national income U درامد ملی
nominal income U درامد اسمی
marginal revenue U درامد نهائی
immoral earning U درامد نامشروع
imperial decree U درامد نامشروع
imputed income U درامد ضمنی
imputed income U درامد انتسابی
notional income U درامد خیالی
income analysis U تحلیل درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
income consumption curve U منحنی درامد
income determination U تعیین درامد
notional income U درامد فرضی
income leakage U نشت درامد
income leakage U کسر درامد
income per capita U درامد سرانه
incremental revenue U درامد نهائی
marginal income U درامد نهائی
total revenue curve U منحنی درامد کل
earn U درامد داشتن
broken-down U ازپای درامد
attachment of earnings U توقیف درامد
broken down U ازپای درامد
revenue sharing U سهیم در درامد
revenue function U تابع درامد
average revenue U درامد متوسط
unearned revenue U درامد نامکتسب
benefice U درامد کلیسایی
annual income U درامد سالانه
annual earnings U درامد سالانه
actual income U درامد واقعی
tax revenue U درامد مالیاتی
supplementary income U درامد تکمیلی
temporary income U درامد موقتی
sinfonia U پیش درامد
stream of income U جریان درامد
prologue U پیش درامد
prelude U پیش درامد
preludes U پیش درامد
Inland Revenue U درامد داخلی
internal revenue U درامد داخلی
prologues U پیش درامد
transitory income U درامد انتقالی
total revenue function U تابع درامد کل
transfer income U درامد انتقالی
present income U درامد حال
income tax U مالیات بر درامد
deferred credits U درامد پس افتاده
deduction from income U کسور درامد
current income U درامد جاری
real income U درامد واقعی
to bring a return U درامد دادن
earns U درامد داشتن
psychic income U درامد بی دردسر
income taxes U مالیات بر درامد
earned U درامد داشتن
relative income U درامد نسبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com