Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sources law
U
منابع حقوق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
Other Matches
renewable resources
U
منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
exhaustable resources
U
منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law
U
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
U
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
U
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
U
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
U
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty
U
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
U
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
sources
U
منابع
resources
U
منابع
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
allotments
U
منابع اختصاصی
resource endowment
U
منابع طبیعی
control of resources
U
نظارت بر منابع
complementary resources
U
منابع مکمل
unused resources
U
منابع بیکار
control of resources
U
کنترل منابع
resource deallocation
U
بازستانی منابع
resource allocation
U
تخصیص منابع
allocation of resources
U
تخصیص منابع
resource sharing
U
اشتراک در منابع
mean
U
منابع درامد
meaner
U
منابع درامد
meanest
U
منابع درامد
natural sources
U
منابع طبیعی
economic resources
U
منابع اقتصادی
scarce resources
U
منابع کمیاب
natural resources
U
منابع طبیعی
overhead
U
منابع حاشیهای
revenue sources
U
منابع درامد
allotment
U
منابع اختصاصی
sourcing
U
منابع یابی
fixed inputs
U
منابع ثابت
fixed resources
U
منابع ثابت
military resources
U
منابع نظامی
human resources
U
منابع انسانی
exhaustable resources
U
منابع تمام شدنی
hardware resources
U
منابع سخت افزاری
efficient allocation of resources
U
تخصیص کارای منابع
conservationists
U
طرفدارحفظ منابع طبیعی
sourcing of suppliers
U
یافتن منابع فروش
software resources
U
منابع نرم افزار
nonrenewable resources
U
منابع تمام شدنی
conservationist
U
طرفدارحفظ منابع طبیعی
depletion
U
کاهش منابع طبیعی
optimum allocation of resources
U
تخصیص مطلوب منابع
inputs
U
عوامل تولید منابع
conservation
U
حفظ منابع طبیعی
misallocation of resources
U
تخصیص نادرست منابع
conservation programs
U
برنامههای حفافت منابع
unused resources
U
منابع استفاده نشده
resources
U
منابع اماد ذخایر
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
economic mobilization
U
بسیج منابع اقتصادی باصرفه
nonrenewable resources
U
منابع غیر قابل تجدید
gather
U
دریافت داده از منابع مختلف
gathered
U
دریافت داده از منابع مختلف
water utilization project
U
پروژه بهره برداری از منابع اب
mobility
U
انتقال اسان منابع تولید
complexities
U
اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
complexity
U
اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
irm
U
Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
collection
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
collections
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
departmental LAN
U
چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
babbles
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
babble
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
resource
U
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
babbled
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
inducing
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
available
U
لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
induced
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
dowse
U
پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
share
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
permission
U
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
size
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
allocation
U
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
allocations
U
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
dynamic
U
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamically
U
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
overhead
U
منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
sizes
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
optical
U
اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
interference
U
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
allocations
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
resource leveling
U
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
allocation
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
languages
U
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
jcl
U
دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
language
U
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
uniquely
U
مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
jobs
U
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
job
U
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
unique
U
مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
System Monitor
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
shares
U
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share
U
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shared
U
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
TDS
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
server
U
که به کاربر امکان دستیابی به فایلهای کامپیوتر دیگر و وسایل جانبی روی شبکه میدهد به صورتی که گویی منابع محلی هستند
SMB
U
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
resource
U
یکی از دو انشعاب فایل . شاخه منبع حاوی منابع مورد نیاز فایل است
mobilization base
U
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
shares
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
shared
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
scheduler
U
امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
transaction
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
laws
U
حقوق
laws
U
حق حقوق
law
U
حقوق
stipend
U
حقوق
stipends
U
حقوق
jus
U
حقوق
pay check
U
چک حقوق
civil
U
حقوق
duties
U
حقوق
jurisprudence
U
حقوق
rights
U
حقوق
law
U
حق حقوق
salaries
U
حقوق
pay
U
حقوق
pays
U
حقوق
paying
U
حقوق
salary
U
حقوق
family law
U
حقوق خانواده
faculty of law
U
دانشکده حقوق
rights of throne
U
حقوق سلطنت
retiring pension
U
حقوق بازنشستگی
equities
U
تساوی حقوق
barristers
U
حقوق دان
retired pay
U
حقوق بازنشستگی
payroll
U
لیست حقوق
harbour dues
U
حقوق بندر
half pay
U
حقوق ناتمام
constitutional law
U
حقوق اساسی
gentleman of the long robe
U
حقوق دان
full pay
U
حقوق تمام
foreign law
U
حقوق خارجی
gentlemen of the robe
U
حقوق دانها
barrister
U
حقوق دان
salary increase
U
افزایش حقوق
salary increase
U
اضافه حقوق
criminal low
U
حقوق جزا
criminal law
U
حقوق جزا
equity
U
تساوی حقوق
breach right
U
تجاوز به حقوق
underpay
U
کم حقوق دادن
conjugal rights
U
حقوق زناشویی
conjugal rights
U
حقوق زوجیت
human rights
U
حقوق بشر
comparative low
U
حقوق تطبیقی
comparative law
U
حقوق تطبیقی
criminal low
U
حقوق جنایی
custom duties
U
حقوق گمرکی
customs duties
U
حقوق گمرکی
bill of rights
U
اعلامیه حقوق
detention of pay
U
ضبط حقوق
droppage
U
کسر حقوق
substantive law
U
حقوق ذاتی
customs tariff
U
حقوق گمرکی
customs dutios
U
حقوق گمرکی
stipendiaries
U
حقوق بگیر
jus cipile
U
حقوق مدنی
maritime law
U
حقوق دریایی
marital rights
U
حقوق شوهری
philosophy of law
U
فلسفه حقوق
theory of law
U
فلسفه حقوق
leave with pay
U
مرخصی با حقوق
political rights
U
حقوق سیاسی
school of law
U
دانشکده حقوق
lawfaculty
U
دانشکده حقوق
law of treaties
U
حقوق معاهدات
law of the staple
U
حقوق تجارت
matrimonial rights
U
حقوق زناشویی
compensations
U
حقوق و مزد
pay order
U
سندپرداخت حقوق
old age pension
U
حقوق بازنشستگی
emoluments
U
معونت حقوق
accession
U
الحاق حقوق
compensation
U
حقوق و مزد
natural law
U
حقوق طبیعی
municipal law
U
حقوق داخلی
personal right
U
حقوق فردی
pay roll
U
لیست حقوق
personal right
U
حقوق شخصی
money list
U
لیست حقوق
money income
U
مزد و حقوق
law of obligations
U
حقوق تعهدات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com