Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interdiction
U
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
Other Matches
denial
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
denial operations
U
عملیات ممانعتی
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
preemptive attack
U
تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
interlocked
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
counterflak
U
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
arrests
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
impedes
U
ممانعت کردن
impeded
U
ممانعت کردن
checks
U
ممانعت کردن
check
U
ممانعت کردن
impede
U
ممانعت کردن
forfend
U
ممانعت کردن
checked
U
ممانعت کردن
stall
U
ماندن ممانعت کردن
liberalised
U
رفع ممانعت کردن
liberalises
U
رفع ممانعت کردن
liberalizing
U
رفع ممانعت کردن
liberalising
U
رفع ممانعت کردن
liberalize
U
رفع ممانعت کردن
liberalized
U
رفع ممانعت کردن
stalling
U
ماندن ممانعت کردن
liberalizes
U
رفع ممانعت کردن
blocking and chocking
U
ممانعت و راه بندی کردن
prevents
U
مانع شدن ممانعت کردن
forestalls
U
پیش افتادن ممانعت کردن
preventing
U
مانع شدن ممانعت کردن
forestalled
U
پیش افتادن ممانعت کردن
forestall
U
پیش افتادن ممانعت کردن
prevented
U
مانع شدن ممانعت کردن
prevent
U
مانع شدن ممانعت کردن
spoiling attack
U
تک ممانعتی
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
moving screen
U
پوشش ممانعتی
prohibitive tariff
U
تعرفه ممانعتی
moving screen
U
گشتی ممانعتی
hindering
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinder
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
flad suppression
U
تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
realistic deterrence
U
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
ceases
U
قطع کردن عملیات
rehearsals
U
تمرین کردن عملیات
reconnoitred
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoitres
U
عملیات اکتشافی کردن
ceasing
U
قطع کردن عملیات
reconnoiters
U
عملیات اکتشافی کردن
rehearsal
U
تمرین کردن عملیات
cease
U
قطع کردن عملیات
reconnoitre
U
عملیات اکتشافی کردن
ceased
U
قطع کردن عملیات
reconnoitered
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoiter
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoitering
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring
U
عملیات اکتشافی کردن
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
phasing
U
مرحله بندی کردن عملیات
demonstrations
U
تظاهر به انجام عملیات کردن
clearing operations
U
عملیات پاک کردن مین
costing
U
مشخص کردن هزینه عملیات
coaches
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
coached
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
circuits
U
یچ کردن عملیات انجام میدهد
circuit
U
یچ کردن عملیات انجام میدهد
coach
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
demonstration
U
تظاهر به انجام عملیات کردن
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
logging
U
عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
molestation
U
ممانعت
block age
U
ممانعت
restraints
U
ممانعت
forbiddance
U
ممانعت
withholds
U
ممانعت
restraint
U
ممانعت
interdict
U
ممانعت
withholding
U
ممانعت
exclusion
U
ممانعت
prevention
U
ممانعت
interdiction
U
ممانعت
obstructions
U
ممانعت
withheld
U
ممانعت
obstruction
U
ممانعت
withhold
U
ممانعت
debarment
U
ممانعت
scouts
U
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
batch
U
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
scouted
U
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
feint
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
batches
U
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
abort
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
scout
U
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
feints
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborts
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinted
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
preventer
U
ممانعت کننده
area interdiction
U
ممانعت منطقهای
liberalizer
U
رافع ممانعت
denial measures
U
اصول ممانعت
prohibition
U
تحریم ممانعت
area interdiction
U
ممانعت در منطقه
steric hindrance
U
ممانعت فضایی
trade barrier
U
ممانعت تجاری
annoyance
U
ممانعت ازردگی
turn a deaf ear to
<idiom>
U
ممانعت از شنیدن
interference
U
ممانعت غیرمجاز
blockage
U
ممانعت دریایی
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
blockages
U
ممانعت دریایی
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
write inhibit ring
U
حلقه ممانعت از نوشتن
rein
U
ممانعت لجام زدن
hindered rotation
U
چرخش ممانعت شده
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
opens
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
blankest
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
forclosure
U
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
blank
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
stramline flow
U
جریان موازی یابی ممانعت
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
denial measures
U
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
precludes
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survives
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
precluding
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survive
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
precluded
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
preclude
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
surviving
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
clearing block
U
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
terrain avoidance
U
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
stickers
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
sticker
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
cyaniding
U
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
notron utilities
U
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
back pressure valve
U
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
escape character
U
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
exploratory hunting
U
عملیات اکتشافی و خنثی کردن مین یا مین روبی
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
mirror
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
algebra
U
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
mirrored
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrors
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com