Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
compact section
U
مقطع فشرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
self-
U
فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
diffuser area ratio
U
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
congested
U
فشرده انباشته شده بهم فشرده
geometrical percentage
U
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
Intel
U
فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
Indeo
U
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding
U
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
section
U
مقطع
segments
U
مقطع
profiling
U
مقطع
tablature
U
مقطع
cutting
U
مقطع
segment
U
مقطع
profile
U
مقطع
profiled
U
مقطع
cross section
U
مقطع
sections
U
مقطع
profiles
U
مقطع
oblique section
U
مقطع اریب
lobule
U
مقطع کوچک
necking
U
تنگی مقطع
structural section
U
مقطع سازهای
coil section
U
مقطع بوبین
circular cross section
U
مقطع گرد
sectional area
U
سطح مقطع
root section
U
مقطع ریشه
rectangular section
U
مقطع مستطیلی
half section
U
نیم مقطع
airfoil
U
مقطع ایرودینامیکی
oblique section
U
مقطع مایل
aerofoil
U
مقطع ایرودینامیکی
absorption cross section
U
مقطع جذب
transition section
U
مقطع تبدیل
profile
U
مقطع عرضی
conic section
U
مقطع مخروطی
profiled
U
مقطع عرضی
cross reaction
U
سطح مقطع
cross section
U
مقطع عرضی
profiles
U
مقطع عرضی
profiling
U
مقطع عرضی
cross section
U
سطح مقطع
area
U
سطح مقطع
areas
U
سطح مقطع
soil profile
U
مقطع خاک
trough section
U
مقطع ناودانی
cross section area
U
سطح مقطع
transverse section
U
مقطع عرضی
interrupted quick flashing light
U
چشمک زن تند مقطع
egg shaped section
U
مقطع تخم مرغی
cross section
U
سطح مقطع عرضی
cross sectional data
U
داده ها در یک مقطع زمانی
cross sectional area
U
سطح مقطع عرضی
work surface
U
سطح مقطع اصلی
intermediate frequency section
U
مقطع فرکانس میانی
work surfaces
U
سطح مقطع اصلی
transection
U
برش یا مقطع عرضی
box section
U
مقطع قوسی سکل
cross section
U
سطح مقطع موثر
inelastic cross section
U
مقطع برخورد ناکشسان
horseshoe shaped section
U
مقطع نعل اسبی
vintage model
U
الگوی مقطع زمانی
total effective collision cross section
U
سطح مقطع موثر کل
box spar
U
تیرکهای با مقطع مربع
blade station
U
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
flumming
U
تنگ کردن مقطع جریان اب
con di nozzle
U
نازل موتورجت با مقطع همگرا
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
form grind
U
سنگ زدن در مقطع طولی
syllabify
U
تقسیم به هجای مقطع کردن
effective collision cross section
U
سطح مقطع برخورد موثر
winding crodd section
U
سطح مقطع سیم پیچی
uncurtailed bars
U
ارماتور بدون تقلیل مقطع
cross section
U
نیمرخ پهنا مقطع موثر
podite
U
مقطع با بند پای بندپایان
standard egg section
U
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
syllabary
U
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
three square
U
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
parallel aerofoil
U
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
poiseuille flow
U
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
condensed
U
فشرده
strained
U
فشرده
intensive
U
فشرده
compressive
U
فشرده
congested
U
در هم فشرده
condensed
U
به هم فشرده
squeezes
U
فشرده
squeezed
U
فشرده
squeezing
U
فشرده
squeeze
U
فشرده
compressed
U
فشرده
pack
U
فشرده سازی
laser
U
دیسک فشرده
repressed brick
U
اجر فشرده
compressed file
U
فایل فشرده
compressed air
U
هوای فشرده
steel aloy
U
فولاد فشرده
compaction
U
فشرده سازی
cast iron
U
فولاد فشرده
cast up
U
فشرده کردن
seried
U
بهم فشرده
coarctate
U
بهم فشرده
compact disk
U
دیسک فشرده
packs
U
فشرده سازی
depressed
U
فشرده شدن
dice
U
رقابت فشرده
diced
U
رقابت فشرده
dices
U
رقابت فشرده
fasciated
U
بهم فشرده
dicing
U
رقابت فشرده
condensive load
U
بار فشرده
condensed type
U
چاپ فشرده
condensed type
U
نوع فشرده
crushed
<adj.>
<past-p.>
U
فشرده شده
compactions
U
فشرده سازی
massively
U
گنده فشرده
compresses
U
هم فشرده کردن
press board
U
مقوای فشرده
compress
U
هم فشرده کردن
compressing
U
هم فشرده کردن
ice crete
U
بتون فشرده
packing
U
فشرده سازی
package program
U
برنامه فشرده
lasers
U
دیسک فشرده
concise
U
لب گو فشرده ومختصر
succinct
U
مجمل فشرده
mass practice
U
تمرین فشرده
massive
U
گنده فشرده
alloy steel
U
فولاد فشرده
press part
U
بخش فشرده
packed decimal
U
دهدهی فشرده
incompressible
U
فشرده نشدنی
bumped
U
بار فشرده شده
packed decimal
U
عدد اعشاری فشرده
principal types of foot
فشرده کننده آب سنگین
die pressed part
U
بخش فشرده حدیدهای
decompress
U
ناهم فشرده کردن
press
U
تاکتیک دفاعی فشرده
presses
U
تاکتیک دفاعی فشرده
laminated plastic material
U
ماده فشرده متورق
packed snow
U
برف فشرده شده
compacting
U
جمع وجور فشرده
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
packing density
U
تراکم فشرده سازی
compacted
U
بهم فشرده خلاصه
forced alternating current
U
جریان متناوب فشرده
massive
U
ساختمان فشرده ماسیو
compacting
U
بهم فشرده خلاصه
CD DA
U
روی دیسک فشرده
CD audio
U
روی دیسک فشرده
repressed brick
U
اجر فشرده شده
compacts
U
جمع وجور فشرده
air compressor
U
هوای فشرده ساز
massively
U
ساختمان فشرده ماسیو
condensed structural formula
U
فرمول ساختاری فشرده
pinch effect
U
اثر فشرده سازی
compact
U
جمع وجور فشرده
compander
U
فشرده و نافشرده کننده
compacts
U
بهم فشرده خلاصه
compact
U
بهم فشرده خلاصه
compacted
U
جمع وجور فشرده
prestressed concrete
U
بتن پیش فشرده
fractal
U
روش فشرده سازی تصاویر
A crash language course .
U
دوره فشرده آموزش زبان
image
U
فشرده سایز داده یک تصویر
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
modes
U
قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
mode
U
قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
CDs
U
دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
compaction
U
فشرده سازی متراکم کردن
compact
U
روی دیسک فشرده را میدهد
CD
U
دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
compacts
U
روی دیسک فشرده را میدهد
images
U
فشرده سایز داده یک تصویر
discs
U
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
disc
U
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
compacting
U
روی دیسک فشرده را میدهد
compacted
U
روی دیسک فشرده را میدهد
discrete
U
الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
file compression utility
U
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
to cram
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to mug up
[British E]
for an exam
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to swot
[British E]
for an exam
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
mandrel
U
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
compressing
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
international file format
U
استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
compresses
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
venturi
U
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
pneumatic disatch
U
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
asymmetric video compression
U
استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
phalanx
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
IFF
U
استاندارد برای فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-CD
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
pneumatic
U
پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com