Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
denominator
U
مقسوم علیه
denominators
U
مقسوم علیه
divisor
U
مقسوم علیه
divtsor
U
مقسوم علیه
divisor
U
مقسوم علیه
[ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
remainder
U
عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
common d.
U
مقسوم علیه مشترک
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
greatest common divisor
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
greatest common factor
[GCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
highest common factor
[HCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
common factor
U
مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
greatest common divisor
[gcd]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
Other Matches
in personam
U
علیه شخص خاصی علیه انسان
part
U
مقسوم
dividend
U
مقسوم
dividends
U
مقسوم
dividends
U
عملوندی که مقسوم در عمل تقسیم
dividend
U
عملوندی که مقسوم در عمل تقسیم
con
U
بر علیه
conned
U
بر علیه
conning
U
بر علیه
against
U
علیه
cons
U
بر علیه
versus
U
علیه
v
U
علیه
pros and cons
U
له و علیه
pro and con
U
له و علیه
appellee
U
مستانف علیه
beneficiary of an endowment
U
موقوف علیه
anti
U
مخالف علیه
assignee
U
محال علیه
drawee
U
محال علیه
recognizor
U
محکوم علیه
judgement debtor
U
محکوم علیه
victim of an offence
U
مجنی علیه
third person of a transfer
U
محال علیه
pro and con
U
دلائل له و علیه
presentee
U
معروض علیه
person placed under guardianship
U
مولی علیه
peace be upon him
U
علیه السلام
party against whom a protest is made
U
معترض علیه
object of protest
U
معترض علیه
losing party
U
محکوم علیه
lady ship
U
سرکار علیه
wards
U
مولی علیه
respondents
U
مدعی علیه
respondent
U
مستانف علیه
defendants
U
مدعی علیه
ward
U
مولی علیه
respondent
U
مدعی علیه
out of court
U
محکوم علیه
defendant
U
مدعی علیه
pupil
U
مولی علیه
beneficiaries
U
موقوف علیه
pupils
U
مولی علیه
beneficiary
U
موقوف علیه
respondents
U
مستانف علیه
non fatal offences against the person
U
جرائم بر علیه ابدان
cross action
U
علیه وی اقامه کند
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
lese majesty
U
خیانت علیه حکومت
public mischief
U
جرم علیه جامعه
lese majeste
U
خیانت علیه حکومت
self-defeating
U
علیه منظور خود
self defeating
U
علیه منظور خود
action in personam
U
دعوی بر علیه شخص
biological defense
U
پدافند بر علیه تک میکربی
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
proceed against someone
علیه کسی دادخواهی کردن
offences against public morals
U
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
offences against public dencency
U
جرائم بر علیه عفت عمومی
demurred
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demur
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
to proceed against a person
U
اقدام بر علیه کسی زدن
demurs
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
to safeguard
[against]
U
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
حفظ کردن
[علیه]
[در برابر]
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
offence against public order
U
جرائم بر علیه نظم عمومی
respondent
U
پژوهش خواه مستانف علیه
respondents
U
پژوهش خواه مستانف علیه
action in rem
U
دعوی بر علیه عین مال
counter fire
U
اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
libellee
U
مدعی علیه شخص مورد افترا
bring a suit against a person
U
اقامه دعوی علیه کسی کردن
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
summary judgment
U
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lodge a complaint against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
chemical defense
U
پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
declaimed
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
libelee
U
مدعی علیه شخص مورد افترا
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaims
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaim
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
nemo agit in seipsum
U
هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
whispering campaign
U
انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
bench warrant
U
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
impregnated
U
پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
lese majeste
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
plene administravit
U
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
verba chartarum fortius accipiuntur
U
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
puritan
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
puritans
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
cold war
U
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
presentment
U
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
cross action
U
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
covenant real
U
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
defense
U
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
drawer
U
محال علیه برات برات کش
drawers
U
محال علیه برات برات کش
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
denounces
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com