Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
army regulation
U
مقررات ارتشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
army forces
U
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
military
U
ارتشی
caisson
U
ارابه ارتشی
khaki
U
پارچه ارتشی
health nurse
U
نرس ارتشی
military device
U
اسباب ارتشی
battalion
U
نیروهای ارتشی
health nurse
U
پرستار ارتشی
armed forces courier
U
پیک ارتشی
battalions
U
نیروهای ارتشی
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
army regulation
U
نظام نامه ارتشی
serve
U
خدمت ارتشی کردن
civilian occupational specialty
U
تخصص غیر ارتشی
courier transfer station
U
مرکزارسال پیک ارتشی
served
U
خدمت ارتشی کردن
serves
U
خدمت ارتشی کردن
army program memorandum
U
لایحه برنامههای ارتشی
olive drab
U
رنگ سبز ارتشی
ex-serviceman
U
ارتشی-فردیکهقبلادرارتش-نیرویدریایییاهواییمشغولبودهاست
warlord
U
فرمانده ارتشی فرمانروا
special forces
U
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
conus residents
U
پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
battle group
U
واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
courier transfer officer
U
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
army helicopter
U
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
army helicopter
U
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
requirement
U
مقررات
disposition
U
مقررات
regulations
U
مقررات
precept
U
مقررات
measure
U
مقررات
provisions
U
مقررات
regulation
U
مقررات
arrangements
U
مقررات
arrangement
U
مقررات
precepts
U
مقررات
acheval
U
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
The regulations in force .
U
مقررات جاری
control measures
U
مقررات کنترلی
standard specification
U
مقررات استاندارد
disciplinary regulation
U
مقررات انضباطی
operating instruction
U
مقررات کار
government regulation
U
مقررات دولتی
laws of the game
U
مقررات مسابقه
infraction
U
نقض مقررات
military doctorine
U
مقررات نظامی
instruction for assembly
U
مقررات نصب
by rule
U
طبق مقررات
mounting instruction
U
مقررات نصب
ordinance
U
مقررات محلی
trancscendent
U
ماورای مقررات
ordinances
U
مقررات محلی
by law
U
طبق مقررات
holding
U
نقض مقررات
k ration
U
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
lodge-books
U
کتاب مقررات معماری
officialism
U
رسمیت مقررات اداری
manual
U
مقررات کتاب راهنما
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
sanctioned laws
U
قوانین یا مقررات مصوبه
illegally
U
برخلاف قانون و مقررات
tariff regulations
U
مقررات تعرفه بندی
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
institutes
U
اصل قانونی مقررات
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
assembly instrudactions
U
مقررات یا دستورات نصب
institute
U
اصل قانونی مقررات
red tape
U
مقررات دست و پاگیر
instituted
U
اصل قانونی مقررات
instituting
U
اصل قانونی مقررات
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
formally
U
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
inland rules
U
مقررات حرکت در ابهای داخلی
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
discipline and adjustment board
U
هیئت تدوین مقررات انضباطی
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
regulation
U
نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
in duly substantiated cases
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where justified
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
meter rule
U
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
regulatory signs
U
علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
road discipline
U
مقررات عبور و مرور روی جاده
highway dispatch
U
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
prodify
U
تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
expedite rule
U
مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
curfews
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
curfew
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
last chance rule
U
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
There is an outcry against these regulations.
U
همه از این مقررات فریادشان بلند است
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
The regulations are stI'll in force ( effect ) .
U
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
marquis queensberry rules
U
مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
table of precedence
U
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
army training test
U
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
reserved area
U
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
major command
U
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
foulest
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
arms control measures
U
مقررات کنترل جنگ افزار اقدامات کنترلی جنگ افزار
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com