Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
rated value
U
مقدار نامی
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
calumnies
U
بد نامی
calumny
U
بد نامی
depravation
U
بد نامی
depravement
U
بد نامی
illustrious
U
نامی
ignominy
U
بد نامی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
rated output
U
توان نامی
rated fatigue limit
U
حد دوام نامی
famous
U
معروف نامی
nominal frequency
U
فرکانس نامی
design size
U
اندازه نامی
patronymic
U
پدر نامی
matronymic
U
مادر نامی
nominal length
U
طول نامی
allocated time
U
زمان نامی
nominal size
U
اندازه نامی
nominal diameter
U
قطر نامی
to be called
U
به نامی خوانده شدن
rated pay load
U
بار مفید نامی
toponymic
U
وابسته به مکان نامی
anomia
U
زبان پریشی نامی
impedance voltage
U
ولتاژاتصال کوتاه نامی
motor rating
U
توان نامی موتور
nominal bandwidth
U
پهنای باند نامی
traducement
U
بدنام سازی بد نامی
frequency range
U
حیطه فرکانس نامی
frequency range
U
محدوده فرکانس نامی
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
host
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
color anomia
U
زبان پریشی نامی رنگها
hercules
U
پهلوان نامی اساطیریونان و روم
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
heraclidae
U
اولادهرکول پهلوان نامی یونان
cock a doodle doo
U
نامی که بچه بخروس میدهد
hosted
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosts
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
shaken
U
وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
virgilian
U
به شیوه virgil شاعر نامی روم
toponymy
U
ذکر اسامی نواحی مکان نامی
the porch
U
رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
symbolic
U
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
log in name
U
نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolic i/o assignment
U
نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
Glasgow School
U
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
symbolically
U
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
rontgen
U
نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
koh i noor
U
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
big five
U
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
to win one's spurs
U
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
outside
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
data aggregate
U
مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum moment
U
حداکثر لنگر
peaks
U
حداکثر کاکل
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum gain
U
تقویت حداکثر
peak
U
حداکثر کاکل
maximum demand
U
بار حداکثر
payloads
U
حداکثر بار
maximum duration
U
زمان حداکثر
high tide
U
حداکثر مد دریا
high tides
U
حداکثر مد دریا
peak load
U
بار حداکثر
maximum load
U
بار حداکثر
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
payload
U
حداکثر بار
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximal
U
وابسته به حداکثر
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum work
U
کار حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum price
U
حداکثر بها
maximum output
U
خروجی حداکثر
peaking
U
حداکثر کاکل
price ceilings
U
حداکثر قیمت
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
peak load
U
حداکثر بار
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
peak speed
U
حداکثر سرعت
peak output
U
حداکثر تولید
peak demand
U
حداکثر تقاضا
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
supercharge
U
خرج حداکثر
flat out
U
حداکثر سرعت
submaximal
U
زیر حداکثر
full bore
U
حداکثر تلاش
full speed
U
حداکثر سرعت
global maximum
U
حداکثر مطلق
peak current
U
جریان حداکثر
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
flank speed
U
حداکثر سرعت
relative maximum
U
حداکثر نسبی
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
extreme
U
حداکثر درمنتهی الیه
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
utility maximization
U
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
utmost good faith
U
حداکثر حسن نیت
maxvo
U
حداکثر توان هوازی
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
utmost
U
منتهای کوشش حداکثر
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
ultimate bearing capacity
U
حداکثر فشار متحمل پی
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
angle of repose
U
حداکثر شیب استقرار
ceiling prices
U
حداکثر قیمت قانونی
ceiling price
U
حداکثر قیمت قانونی
breaking load
U
حداکثر تحمل بار
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
low tide
U
حداکثر جذر دریا
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
high water
U
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
at full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
flank speed
U
حداکثر سرعت قایق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com