English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
soakage U مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
soaks U بوسیله مایع اشباع شدن
soak U بوسیله مایع اشباع شدن
electrophoresis U حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
orifice meter U روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
gullibility U گول خوری فریب خوری
pascal's law U هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c U liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
liquid liquid chromatography U کروماتوگرافی مایع- مایع
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
gastronomy U پر خوری
voraciousness U پر خوری
geophagism U گل خوری
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
slop U اشغال خوری
weldability U جوش خوری
eleemosynary U صدقه خوری
ichthyophagy U ماهی خوری
fidgeted U لول خوری
fidgeting U لول خوری
fruitarianism U میوه خوری
slopped U اشغال خوری
flunkeyism U جیفه خوری
milk jug U شیر خوری
weldabikity U جوش خوری
malleation U چکش خوری
slopping U اشغال خوری
fidgets U لول خوری
gorge U پر خوری کردن
porringer U کاسه اش خوری
swirling U چرخ خوری
geophagy U خاک خوری
lap n U بازبان خوری
swirl U چرخ خوری
geophagism U خاک خوری
swirled U چرخ خوری
swirls U چرخ خوری
fidget U لول خوری
soakage U خیس خوری
gorged U پر خوری کردن
gutting U احشاء پر خوری
gorges U پر خوری کردن
guts U احشاء پر خوری
gorging U پر خوری کردن
drinking was his ruin U نوشابه خوری
gut U احشاء پر خوری
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
teapoy U میز چای خوری
lucubration U دود چراغ خوری
serviceability U بکار خوری بدردخوری
tea cup U فنجان چای خوری
sinecure U مفت خوری وولگردی
weatherability U قابلیت هوا خوری
tureen U فرف سوپ خوری
tureen U قدح سوپ خوری
tureens U فرف سوپ خوری
tureens U قدح سوپ خوری
table spoon U قاشق سوپ خوری
refectory U سالن ناهار خوری
refectories U سالن ناهار خوری
tea set U سرویس چای خوری
tea sets U سرویس چای خوری
tea service U سرویس چای خوری
sauce boat U فزف سوس خوری
sauce boat U فرف چاشنی خوری
omophagia U گوشت خام خوری
cafeteria messing U ناهار خوری همگانی
sauce-boat U فزف سوس خوری
nephalism U پرهیز از نوشابه خوری
sinecures U مفت خوری وولگردی
sauce-boat U فرف چاشنی خوری
broadside messing U ناهار خوری گروهی
sauce-boats U فزف سوس خوری
sauce-boats U فرف چاشنی خوری
dining room U اطاق ناهار خوری
dining rooms U اطاق ناهار خوری
tepoy U میز چای خوری
tea services U سرویس چای خوری
tea spoon U قاشق چای خوری
teaspoon U قاشق چای خوری
salle a manger U اطاق ناهار خوری
geophagy U گل خوری زمین خواری
wineglasful U گیلاس شراب خوری
glad-rags U لباس پلو خوری
teaspoons U قاشق چای خوری
demitasse U فنجان قهوه خوری
malty U خو گرفته به ابجو خوری
airing U هوا خوری بادبان
teabowl U فنجان چای خوری بی دسته
gormand U خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
teaspoonful U بقدر یک قاشق چای خوری
sycophancy U مفت خوری کاسه لیسی
teaspoonsful U بقدر یک قاشق چای خوری
to be the anvil or the hammer U یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
tablespoonsful U بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonfuls U بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonful U بقدر یک قاشق سوپ خوری
soaks U عمل خیساندن خیس خوری
soak U عمل خیساندن خیس خوری
it a day U روزی یک فنجان چای خوری
dinette U اطاق کوچک ناهار خوری
teaspoonfuls U بقدر یک قاشق چای خوری
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
scollop U فرف صدف خوری یاصدف پزی
mess hall U سالن غذا خوری سرباز خانه
mazer U جام مشروب خوری چوبی بزرگ
crapulent U وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
tap room U جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
stein U لیوان دسته دار ابجو خوری
he swore off drinking U سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
high chairs U صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chair U صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
liquid U مایع
liquids U مایع
aneroid U بی مایع
fulidal U مایع
fluidal U مایع
liquid/gas separator U مایع
anti icing fluid U مایع ضد یخ
watered U مایع
water U مایع
watering U مایع
waters U مایع
steep U مایع
steepest U مایع
to idulge oneself in drinking U بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
liquid exygen U اکسیژن مایع
liquid soap U صابون مایع
liquid propellant U سوخت مایع
liquid gas U گاز مایع
cutback bitumen U قیر مایع
gluing U چسب مایع
liquescence U مایع شدگی
liquid crystals U کریستال مایع
liquid state U حالت مایع
pool cathode tube U لامپ مایع
pool tube U لامپ مایع
liquidly U بشکل مایع
liquefied gas U گاز مایع
liquidity index U اندیس مایع
glues U چسب مایع
mercury pool tube U لامپ مایع
cryogenic liquid U مایع سرمازا
liquescent U مایع شونده
soluble glass U شیشه مایع
sodium silicate U شیشه مایع
liquid hydrogen U هیدروژن مایع
liquid hydrates U مایع هیدراتها
out back U چسب مایع
liquid fuel U سوخت مایع
paraffin oil U پارافین مایع
spinal fluid U مایع نخاعی
developer liquid U مایع فهور
liquid propellant U خرج مایع
deicer U مایع ضدیخ
battery liquid U مایع باتری
liquid oxygen U اکسیژن مایع
liquid air U هوای مایع
liquid glass U شیشه مایع
liquid nitrogen U نیتروژن مایع
liquid foundation U کرم مایع
vitrous humor U مایع زجاجیه
dissolving <adj.> U مایع محلل
pool cathode U کاتد مایع
absorption liquid U مایع جذب
condensation U مایع کردن
liquefaction U تبدیل به مایع
silicate of soda U شیشه مایع
liquid ammonia U امونیاک مایع
semiliquid U مایع چسبنده
semiliquid U مایع غلیظ
sop U غذای مایع
sops U غذای مایع
sealing liquid U مایع اب بندی
semifluid U نیم مایع
grume U مایع چسبناک
solvents U مایع محلل
semiliquid U نیمه مایع
solvent <adj.> U مایع محلل
anti detonant U مایع ضد بدسوزی
liquefaction U مایع شدن
liquid crystal U کریستال مایع
liquefacient U مایع کننده
furfuraldehyde U مایع الدئیدی
resolvent <adj.> U مایع محلل
lox U اکسیژن مایع
pool rectifier U لامپ مایع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com