Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quantity of leisure
U
مقدار ساعات بیکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
off hours
U
ساعات بیکاری
vacant hours
U
ساعات بیکاری یا فراغت
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
workweek
U
ساعات کارهفته
curfew period
U
ساعات خاموشی
off hours
U
ساعات فراغت
hours of labor
U
ساعات کار
thoughtful hours
U
ساعات فکر
prime time
U
ساعات اوج
overtime
U
ساعات اضافی
prime time
U
ساعات پر شنونده
silent hours
U
ساعات خواب
prime time
U
ساعات پر بیننده
visiting hours
ساعات ملاقات
thoughtful hours
U
ساعات تفکر
office hours
U
ساعات کار
waking hours
U
ساعات بیداری
duration of sunshine
U
ساعات افتابی
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب
office hours
U
ساعات اداری
timetables
U
جدول ساعات کار
timetable
U
جدول ساعات کار
timetabled
U
جدول ساعات کار
the small hours
U
ساعات بعد از نیمه شب
commander's call
U
ساعات در اختیار فرماندهی
small hours
ساعات عبادت صبحگاهی
happy hour
<idiom>
U
ساعات تفریح وخوشی
timetabling
U
جدول ساعات کار
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
horoscope
U
جدول ساعات روز
horoscopes
U
جدول ساعات روز
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
impatient hours
U
ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
schooltime
U
ساعات درس مدرسه
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
sloth
U
بیکاری
inoccupation
U
بیکاری
vacation
U
بیکاری
unemployment
U
بیکاری
idless
U
بیکاری
idly
U
به بیکاری
idleness
U
بیکاری
vacations
U
بیکاری
canonical hours
ساعات رسمی نماز یا عقد
horary
U
مربوط به ساعات دعایاکتاب دعا
man-hours
U
جمع تعداد ساعات کار
time book
U
دفتر ثبت ساعات کار
time sheet
U
ورقه ثبت ساعات کار
man-hour
U
جمع تعداد ساعات کار
daylight saving time
U
افزودن یک ساعت بر ساعات روز
curfew period
U
ساعات منع عبور و مرور
disguised unemployment
U
بیکاری پنهان
an off day
U
روز بیکاری
frictional unemployment
U
بیکاری اصطکاکی
down time
U
زمان بیکاری
disguised unemployment
U
بیکاری نامرئی
residual unemployment
U
بیکاری باقیمانده
rate of unemployment
U
نرخ بیکاری
unemployment rate
U
نرخ بیکاری
cyclical unemployment
U
بیکاری ادواری
cyclical unemployment
U
بیکاری دورانی
chronic unemployment
U
بیکاری مزمن
marginal unemployment
U
بیکاری نهائی
idle hours
U
ساعتهای بیکاری
In ones spare time .
U
دروقت بیکاری
structural unemployment
U
بیکاری ساختاری
unemployment inflation dilemma
U
معمای بیکاری
latency
U
زمان بیکاری
structural unemployment
U
بیکاری بنیادی
hidden unemployment
U
بیکاری پنهان
jobless
U
وابسته به بیکاری
mass unemployment
U
بیکاری انبوه
intellectual unemployment
U
بیکاری تحصیلکرده ها
voluntary unemployment
U
بیکاری ارادی
technological unemployment
U
بیکاری فنی
unemployment insurance
U
بیمه بیکاری
seasonal unemployment
U
بیکاری فصلی
split shift
U
تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
timetables
U
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabled
U
صورت اوقات برنامه ساعات کار
keep regular hours
U
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
timetable
U
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabling
U
صورت اوقات برنامه ساعات کار
involuntary unemployment
U
بیکاری غیر ارادی
unemployment fund
U
صندوق تامین بیکاری
idlesse
U
بیکاری تنبلی بطالت
kief
U
بنگ کیف بیکاری
dole
U
حق بیمه ایام بیکاری
idleness
U
بیکاری تنبلی بطالت
inactively
U
از روی بیکاری بطورغیرفعال
natural unemployment rate
U
نرخ بیکاری طبیعی
full timer
U
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
time chart
U
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
idle time
U
دوره فترت زمان بیکاری
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
lay off
U
فصل کم کاری دوره بیکاری
inflationary gap
U
بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
Time hangs heavily on my hands.
U
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
I am obsessed by fear of unemployment .
U
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
frictional unemployment
U
بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish
U
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal
U
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
phillips curve
U
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
extent
U
حد مقدار
iso quant
U
مقدار
modicum
U
مقدار کم
spattered
U
مقدار کم
spatter
U
مقدار کم
quantum
U
مقدار
spattering
U
مقدار کم
soupcon
U
مقدار کم
value
U
مقدار
sup
U
مقدار
smidgin
U
مقدار کم
measurment
U
مقدار
smidgen
U
مقدار کم
dealt
U
مقدار
single valued
U
تک مقدار
outturn
U
مقدار
scantling
U
مقدار
royalty tonnage
U
مقدار
spatters
U
مقدار کم
t value
U
مقدار تی
summa
U
مقدار
valuing
U
مقدار
values
U
مقدار
penny worth
U
مقدار کم
quantities
U
مقدار
magnitude
U
مقدار
sizes
U
مقدار
quantity
U
مقدار
sum
U
مقدار
percentage
U
مقدار
amount
U
مقدار
amounted
U
مقدار
amounting
U
مقدار
amounts
U
مقدار
volumes
U
مقدار
size
U
مقدار
volume
U
مقدار
percentages
U
مقدار
deals
U
مقدار
mouthfuls
U
مقدار
sprinkling
U
مقدار کم
what
U
چه مقدار
volume discount
U
مقدار
batch
U
مقدار
batches
U
مقدار
total
U
مقدار
supped
U
مقدار
supping
U
مقدار
sups
U
مقدار
mouthful
U
مقدار
deal
U
مقدار
truth table
U
دو مقدار
workdays
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
lot
U
مقدار یا تعدادزیاد
values
U
قدر مقدار
data value
U
مقدار داده
averages
U
مقدار متوسط
valuing
U
قدر مقدار
constants
U
مقدار ثابت
averaging
U
مقدار متوسط
just as well
<adv.>
U
همان مقدار
jillion
U
مقدار زیاد
constant
U
مقدار ثابت
value
U
قدر مقدار
rotation
U
مقدار چرخش یک شی
light value
U
مقدار نور
electrical quantity
U
مقدار الکتریسیته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com