Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Co
U
پیشوندی بمعنای 09 درجه منهای مقدار مذکور
co-
U
پیشوندی بمعنای 09 درجه منهای مقدار مذکور
rotation by ...
U
گردش
[چرخش]
به مقدار ...
[ درجه دما یا زاویه]
calibrating
U
درجه بندی
gradations
U
درجه بندی
grading
U
درجه بندی
calibrated
U
درجه بندی
calibrate
U
درجه بندی
grades
U
درجه بندی
ratings
U
درجه بندی
graduation
U
درجه بندی
grade
U
درجه بندی
scale
U
درجه بندی
calibration
U
درجه بندی
scaling
U
درجه بندی
rating
U
درجه بندی
gradation
U
درجه بندی
calibrates
U
درجه بندی
rating schedule
U
مقیاس درجه بندی
graduate
U
درجه بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن
grades
U
درجه بندی رتبه
rates
U
درجه بندی کردن
intergradation
U
درجه بندی داخلی
scscalable
U
قابل درجه بندی
grade
U
درجه بندی رتبه
grade
U
درجه بندی کردن
rating scale
U
مقیاس درجه بندی
rater
U
درجه بندی کننده
credit rating
U
درجه بندی اعتبار
linear scale
U
درجه بندی خطی
calibration error
U
خطای درجه بندی
calibration curve
U
منحنی درجه بندی
calibration constant
U
ثابت درجه بندی
rate
U
درجه بندی کردن
performance rating
U
درجه بندی عملکرد
peer rating
U
درجه بندی همسالان
logarithmic scale
U
درجه بندی لگاریتمی
merit rating
U
درجه بندی شایستگی
graduation line
U
خط درجه بندی شده
ratee
U
درجه بندی شونده
graduating
U
درجه بندی کردن
graduates
U
درجه بندی کردن
echelonment
U
درجه بندی کردن
suppliers rating
U
درجه بندی نمودن فروشنده ها
unscourced wool
U
پشم درجه بندی نشده
tricking
U
درجه بندی عدسی دوربین
tricked
U
درجه بندی عدسی دوربین
trick
U
درجه بندی عدسی دوربین
dan gup jeado
U
سیستم درجه بندی تکواندو
grades
U
نوع درجه بندی کردن
grade
U
نوع درجه بندی کردن
graphic rating scale
U
مقیاس درجه بندی نگارهای
forced distribution rating
U
درجه بندی با توزیع معین
direct reading dial
U
درجه بندی برای قرائت مستقیم
rank
U
درجه دادن دسته بندی کردن
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
grand division
U
مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
ranked
U
درجه دادن دسته بندی کردن
ranks
U
درجه دادن دسته بندی کردن
graduate collar
U
حلقه یا طوقه درجه بندی شده
dial collar
U
طوقه یا حلقه درجه بندی شده
grade
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
color value
U
درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
dial
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
grader
U
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
gaduate
U
درجه بندی کردن تغلیظ کردن
segregation
U
جدا کردن درجه بندی کردن
gradate
U
درجه بندی کردن مخلوط کردن
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
beam attack
U
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
elevation indicator
U
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch
U
درجه روی بازوی درجه داران
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
U
درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf
U
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
telescopic
U
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classification
U
طبقه بندی رده بندی
lineament
U
طرح بندی صورت بندی
classifications
U
طبقه بندی رده بندی
wording
U
جمله بندی کلمه بندی
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments
U
طرح بندی صورت بندی
brevet
U
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
outsides
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximum slope
U
حداکثر شیب
peak speed
U
حداکثر سرعت
peak output
U
حداکثر تولید
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
peak load
U
بار حداکثر
price ceilings
U
حداکثر قیمت
maximum price
U
حداکثر بها
high tides
U
حداکثر مد دریا
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum performance
U
کارایی حداکثر
payload
U
حداکثر بار
maximum duration
U
زمان حداکثر
payloads
U
حداکثر بار
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
full speed
U
حداکثر سرعت
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
relative maximum
U
حداکثر نسبی
full bore
U
حداکثر تلاش
high tide
U
حداکثر مد دریا
maximum energy
U
انرژی حداکثر
submaximal
U
زیر حداکثر
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
peak current
U
جریان حداکثر
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
supercharge
U
خرج حداکثر
peaking
U
حداکثر کاکل
peaks
U
حداکثر کاکل
maximal
U
وابسته به حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum load
U
بار حداکثر
peak
U
حداکثر کاکل
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum moment
U
حداکثر لنگر
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
flat out
U
حداکثر سرعت
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
flank speed
U
حداکثر سرعت
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
peak load
U
حداکثر بار
peak demand
U
حداکثر تقاضا
maximum work
U
کار حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com