Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
drag
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plough land
U
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
quantity equation
U
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
heel
U
پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
heels
U
پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
dwindled
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
U
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
U
رفته رفته کوچک شدن
quantity equation of exchange
U
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
quantitative
U
مقداری
quantitatively
U
مقداری
qualitative
U
مقداری
parameter
U
مقداری از یک مدار
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
some crisps
U
مقداری چیپس
quantitative value
U
ارزش مقداری
quantitative methods
U
روشهای مقداری
quantitative analysis
U
تحلیل مقداری
value parameter
U
پارامتر مقداری
drop in the bucket
<idiom>
U
مقداری جزئی
extensive property
U
خاصیت مقداری
volume discont
U
تخفیف مقداری
bill of quantities
U
صورت مقداری
some cold water
U
مقداری آب سرد
some hot water
U
مقداری آب گرم
single valued function
U
تابع یک مقداری
some milk
U
مقداری شیر
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
parameters
U
مقداری از یک مدار
amounts
U
مقداری از داده یا کاغذ یا...
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
applicative
U
صفت مقداری مانندsome یا every
size distribution of income
U
توزیع درامد مقداری
amount
U
مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounted
U
مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money
U
نظریه مقداری پول
Some sugar, please.
لطفا مقداری شکر.
amounting
U
مقداری از داده یا کاغذ یا...
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices
U
نظریه مقداری پول و قیمت
to have a limit
[of up to something]
U
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
The welfare budget has been cut down.
U
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to run to a quantity
[to run into a sum]
U
بر مبلغی
[مقداری]
بالغ شدن
[یا بودن]
transparency
U
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
handily
U
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
leakage
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
lipoprotein
U
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
parameters
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameter
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
transparencies
U
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
leakages
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
oversale
U
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
soft valve
U
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
nuclide
U
انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
default
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
defaulted
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
plene administrative preter
U
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
biases
U
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
defaults
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
bias
U
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
wake
U
کف پاشنه
shoe
U
پاشنه
pivots
U
پاشنه در
waked
U
کف پاشنه
pivoted
U
پاشنه در
wakes
U
کف پاشنه
overtaking light
U
پاشنه
talon
U
پاشنه پا پاشنه
pivot
U
پاشنه در
bridge shoe
U
پاشنه پل
bridge seat
U
پاشنه پل
bridge shoe
U
پاشنه
quarter deck
U
پاشنه
upstream toe
U
پاشنه سد
shoe lift
U
پاشنه کش
pivot footstep
U
پاشنه
heelpiece
U
پاشنه
sterns
U
پاشنه
talons
U
پاشنه پا پاشنه
heels
U
ته پاشنه کف
cupped
U
پاشنه در
shoeing
U
پاشنه
heels
U
پاشنه در
cups
U
پاشنه در
heels
U
پاشنه سد
after castle
U
پاشنه
sterner
U
پاشنه
door-furniture
U
پاشنه ی در
shoes
U
پاشنه
stern
U
پاشنه
door hinge
U
پاشنه
heel
U
ته پاشنه کف
door hinge
U
پاشنه در
heel
U
پاشنه سد
heels
U
پاشنه
cup
U
پاشنه در
sternest
U
پاشنه
trigger
U
پاشنه
triggered
U
پاشنه
heel
U
پاشنه
heel
U
پاشنه در
triggers
U
پاشنه
creditor's bill
U
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
heeler
U
پاشنه ساز
transom stern
U
پاشنه صاف
transom stern
U
پاشنه تخت
step
U
پاشنه کفش
pivoted
U
پاشنه گردان
heeltap
U
لایی پاشنه
kick with the heel
U
ضربه با پاشنه پا
heelpiece
U
پاشنه پوش
pivot instep kick
U
ضربه با پاشنه پا
dwi chook
U
پشت پاشنه پا
trim aft
U
نشست پاشنه
trunnion
U
پاشنه افقی
abaft
U
به سمت پاشنه
kedge anchor
U
لنگر پاشنه
pivots
U
پاشنه گردان
stern
U
پاشنه ناو
after turret
U
توپ پاشنه
dead astern
U
درست پاشنه
pivot
U
پاشنه گردان
poop deck
U
بالاترین پل پاشنه
aftermost
U
نزدیک پاشنه
calcaneum
U
استخوان پاشنه
stern rope
U
طناب پاشنه
heel cut
U
محافظ پاشنه پا
heel and toe
با پنجه و پاشنه
shoehorns
U
پاشنه کش کفش
quarter boom
U
بوم پاشنه
sterner
U
پاشنه ناو
tiller flat
U
سکان پاشنه
shoehorn
U
پاشنه کش کفش
stepping
U
پاشنه کفش
sternest
U
پاشنه ناو
heel loop
قوس پاشنه
sterns
U
پاشنه ناو
slipshod
U
پاشنه خوابیده
boat tail
U
پاشنه قایق
fantail
U
پاشنه ناو
mizzen sail
U
بادبان پاشنه
bootjack
U
پاشنه کش چکمه
heel
U
پاشنه
[کفش]
quarter boom
U
تیرک پاشنه
following sea
U
موج پاشنه
aft spring
U
اسپرینگ پاشنه
toe protection
U
پاشنه بندی
to take to ones heels
U
پاشنه راورکشیدن
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
pivoted
U
پاشنه محور چرخ
shoehorn
U
پاشنه کش بکار بردن
swivelled
U
لولای پاشنه گرد
insteps
U
پاشنه جوراب یاکفش
instep
U
پاشنه جوراب یاکفش
swivel
U
لولای پاشنه گرد
on the quarter
U
در جهت پاشنه ناو
pivot
U
پاشنه محور چرخ
pirouettes
U
چرخ روی پاشنه
pirouette
U
چرخ روی پاشنه
percussion gun
U
تفنگ پاشنه دار
after body
U
قسمت پاشنه ناو
pivot
U
روی پاشنه چرخیدن
shoehorns
U
پاشنه کش بکار بردن
swivels
U
لولای پاشنه گرد
heeltap
U
لایه پاشنه کفش
heels
U
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com