English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leakage U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quantity equation U معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
hit the road <idiom> U ترک کردن (معمولابرای ماشین)
burn down <idiom> U کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
quantity equation of exchange U یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
well paid employees U میگیرند
leave your books w me U درنظر
noting U درنظر گرفتن
note U درنظر گرفتن
purpose U درنظر داشتن
purposes U درنظر داشتن
notes U درنظر گرفتن
To consider . To take into account . U درنظر گرفتن
to take into consideration U درنظر گرفتن
meaner U درنظر گرفتن
mean U درنظر گرفتن
meanest U درنظر گرفتن
contemplating U درنظر داشتن اندیشیدن
contemplates U درنظر داشتن اندیشیدن
over estimation U زیادی درنظر گرفتن
contemplated U درنظر داشتن اندیشیدن
contemplate U درنظر داشتن اندیشیدن
presence U درنظر مجسم کننده
open to the public U واضح درنظر عموم
in contemplation U درنظر گرفته شده
dye wood U چوبی که ازان رنگ میگیرند
orchil U رنگ قرمز یا بنفشی که ازگلسنگ میگیرند
santonin U جوهر کرم که از تخم درمنه میگیرند
fustic U یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
coracle U یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
coracles U یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
swagger cane U عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
filler weld U جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
sailwing U هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
qualitative U مقداری
quantitative U مقداری
quantitatively U مقداری
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
quantitative analysis U تحلیل مقداری
bill of quantities U صورت مقداری
extensive property U خاصیت مقداری
single valued function U تابع یک مقداری
quantitative methods U روشهای مقداری
volume discont U تخفیف مقداری
drop in the bucket <idiom> U مقداری جزئی
parameter U مقداری از یک مدار
parameters U مقداری از یک مدار
quantitative value U ارزش مقداری
some milk U مقداری شیر
value parameter U پارامتر مقداری
some crisps U مقداری چیپس
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
some hot water U مقداری آب گرم
some cold water U مقداری آب سرد
shortage U کسری
shortsage U کسری
deficit U کسری
fractionary U کسری
shortages U کسری
fractional U کسری
aliquot U کسری
fractional part U جز کسری
fraction line U خط کسری
deficits U کسری
leakage U کسری
leakages U کسری
inadequate U کسری
leakage or breakage U کسری
shortfall U کسری
shortfalls U کسری
shortcomings U کسری
fractions U کسری از
fraction U کسری از
shortcoming U کسری
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
amounts U مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounting U مقداری از داده یا کاغذ یا...
applicative U صفت مقداری مانندsome یا every
amounted U مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
amount U مقداری از داده یا کاغذ یا...
two thousand odd U 0002 و کسری
fractionation method U روش کسری
fixed point part U جزء کسری
fractional turn U چرخش کسری
fractional size U اندازه کسری
fractional rotation U گردش کسری
fractional pitch U گام کسری
mantissa U جزء کسری
short U تک تیر کسری
lacked U فقدان کسری
lack U فقدان کسری
shortest U کسری داشتن
shortest U تک تیر کسری
trade deficit U کسری بازرگانی
short U کسری داشتن
trade gap U کسری تجارتی
shorter U تک تیر کسری
shorter U کسری داشتن
lacks U فقدان کسری
trade deficit U کسری تجارت
basic deficit U کسری کلی
deficiencies U کسری ایراد
budget deficit U کسری بودجه
under- U کسری دار
under U کسری دار
deficiency U کسری ایراد
leakage U کمبود و کسری
leakages U کمبود و کسری
basic deficit U کسری اساسی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices U نظریه مقداری پول و قیمت
trade balance deficit U کسری تراز تجاری
make up a deficit U جبران کردن کسری
roots U توان کسری یک عدد
root U توان کسری یک عدد
redder U کسری داشتن حساب
lag rate U میزان کسری پرسنل
make up a deficit U تامین کردن کسری
red U کسری داشتن حساب
reddest U کسری داشتن حساب
mantissa U بخش کسری عدد
reds U کسری داشتن حساب
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to have a limit [of up to something] U [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
to run to a quantity [to run into a sum] U بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
lag rate U نسبت کسری نیروی انسانی
parameters U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameter U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
handily U ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
transparency U مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
transparencies U مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
improper fraction U کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
real number U عددی که با بخش کسری همراه است .
proportional parts U بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
innovation theory U ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
plough land U مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
cumulus U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
dragged U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
soft valve U شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
drags U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
oversale U پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
nuclide U انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
plene administrative preter U دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
bias U مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
biases U مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
integer U گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
integers U گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
fractional reserve banking U روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
earnest U مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
decimal U نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimals U نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
whisker U کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
floating U علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
quantity theory of money U حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com