Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
buyer's option to duble
U
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seller's option to duble
U
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
earnest
U
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
the thing sold
U
مبیع
object of sale
U
مبیع
particulars of sale
U
اوصاف مبیع
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
searchingly
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
contango
U
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
search
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
back wardation
U
خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
buyer's option to duble
U
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
seller's option to duble
U
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
put option
U
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
demanded
U
مطالبه
claimed
U
مطالبه
claiming
U
مطالبه
claim
U
مطالبه
claims
U
مطالبه
demand
U
مطالبه
demands
U
مطالبه
energy demand
U
مطالبه انرژی
exaction
U
مطالبه بزور
demands
U
مطالبه کردن
demands
U
درخواست مطالبه
omittance is no quit tance
U
مطالبه نکردن
demand
U
مطالبه کردن
demanded
U
مطالبه کردن
to call in
U
مطالبه کردن
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
asked
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
claiming
U
مطالبه کردن
demand
U
درخواست مطالبه
undercharge
U
کم مطالبه کردن از
demanded
U
درخواست مطالبه
demander
U
مطالبه کننده
demandable
U
قابل مطالبه
unclaimed
U
مطالبه نشده
claimant
U
مطالبه کننده
charges
U
مطالبه بها
charge
U
مطالبه بها
claims
U
مطالبه کردن
claimed
U
مطالبه کردن
exactable
U
قابل مطالبه
demand note
U
مطالبه نامه
claimable
U
قابل مطالبه
claim
U
مطالبه کردن
exacted
U
بزور مطالبه کردن
exigible
U
خواستنی مطالبه کردنی
claim under a guarantee
U
مطالبه تحت ضمانتنامه
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
exact
U
بزور مطالبه کردن
exacts
U
بزور مطالبه کردن
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
unasked
U
مطالبه نشده ناپرسیده
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
claim guarantee form
U
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
exacts
U
عین به زور مطالبه کردن
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
exact
U
عین به زور مطالبه کردن
exacted
U
عین به زور مطالبه کردن
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com