Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mortician
U
مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
morticians
U
مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undertaking
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
U
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
pieceworker
U
مقاطعه چی
piece-worker
U
مقاطعه چی
operator on incentive
U
مقاطعه چی
jobber
[piece worker]
U
مقاطعه چی
incentive operator
U
مقاطعه چی
piece worker
U
مقاطعه چی
contract
U
مقاطعه
piece-workers
U
مقاطعه چی ها
pieceworkers
U
مقاطعه چی ها
piece workers
U
مقاطعه چی ها
operators on incentive
U
مقاطعه چی ها
incentive operators
U
مقاطعه چی ها
lumper
U
مقاطعه کار
contractors
U
مقاطعه کار
incentive operator
U
مقاطعه کار
by contract
U
بطور مقاطعه
fat work
U
مقاطعه کار
by the job
U
به طور مقاطعه
jobber
U
مقاطعه کار
job
U
کار مقاطعه
jobs
U
کار مقاطعه
pieceworkers
U
مقاطعه کار ها
piece workers
U
مقاطعه کار ها
piece-workers
U
مقاطعه کار ها
operators on incentive
U
مقاطعه کار ها
incentive operators
U
مقاطعه کار ها
piece-worker
U
مقاطعه کار
jobber
[piece worker]
U
مقاطعه کار
operator on incentive
U
مقاطعه کار
piece worker
U
مقاطعه کار
pieceworker
U
مقاطعه کار
contractor
U
مقاطعه کار
main contractor
U
مقاطعه کار اصلی
assumpsit
U
مقاطعه کاری فرض
piecework
U
کار از روی مقاطعه
subcontractors
U
مقاطعه کار فرعی
subcontract
U
مقاطعه کاری فرعی
subcontracted
U
مقاطعه کاری فرعی
timework
U
کار از روی مقاطعه
subcontracting
U
مقاطعه کاری فرعی
subcontractor
U
مقاطعه کار فرعی
subcontracts
U
مقاطعه کاری فرعی
road contractor
U
مقاطعه کار جاده
contract
U
مقاطعه کاری کردن
master builder
U
بنای مقاطعه کار
jobbery
U
سوء استفاده مقاطعه
package deal
U
مقاطعه در بست و خرید یکجا
contract note
U
سند مقاطعه توافق نامه
jobs
U
ایوب مقاطعه کاری کردن
job
U
ایوب مقاطعه کاری کردن
package deals
U
مقاطعه در بست و خرید یکجا
entrepreneur
U
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepremership
U
اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
entrepreneurs
U
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
warden
U
متصدی
operator
U
متصدی
clerk
U
متصدی
user
U
متصدی
users
U
متصدی ها
operators
U
متصدی ها
in charge
U
متصدی
clerks
U
متصدی
quartermasters
U
متصدی
quartermaster
U
متصدی
runner
U
متصدی
runners
U
متصدی
operator
U
متصدی
vacant
U
بی متصدی
responsible
U
متصدی
incumbents
U
متصدی
incumbent
U
متصدی
operators
U
متصدی
cataloguer
U
متصدی کاتالوگ
winch driver
U
متصدی دوار
signal man
U
متصدی علائم
yard man
U
متصدی محوطه
chartulary
U
متصدی بایگانی
operators
U
متصدی ماشین
salespeople
U
متصدی فروش
salesperson
U
متصدی فروش
salespersons
U
متصدی فروش
ruling
U
رایج متصدی
receptionist
U
متصدی پذیرش
cataloger
U
متصدی کاتالوگ
time keeper
U
متصدی اوقات
radar man
U
متصدی رادار
operator command
U
فرمان متصدی
auctioneer
U
متصدی مزایده
auctioneer
U
متصدی حراج
machine operator
U
متصدی ماشین
litter bearer
U
متصدی برانکارد
radar operator
U
متصدی رادار
radarman
U
متصدی رادار
radio operator
U
متصدی بی سیم
radioman
U
متصدی بی سیم
auctioneers
U
متصدی مزایده
auctioneers
U
متصدی حراج
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
signalman
U
متصدی علائم
harbour master
U
متصدی بندر
groundskeeper
U
متصدی زمین
freshwater king
U
متصدی اب شیرین کن
operator console
U
پیشانه متصدی
curators
U
نگهبان متصدی
fitters
U
متصدی نصب
curator
U
نگهبان متصدی
receivers
U
متصدی دریافت
receiver
U
متصدی دریافت
unattended
U
بدون متصدی
acting
U
کفیل متصدی
fitter
U
متصدی نصب
officer
U
مامور متصدی
turf accountants
U
متصدی شرطبندی
supplier
U
متصدی ملزومات
suppliers
U
متصدی ملزومات
operators
U
متصدی دستگاه
operator
U
متصدی ماشین
officers
U
مامور متصدی
ammunition handler
U
متصدی مهمات
rulings
U
رایج متصدی
operator
U
متصدی دستگاه
adman
U
متصدی اعلانات
stoker
U
متصدی سوخت کوره
carrier
U
متصدی حمل و نقل
prothonotary
U
متصدی امضاء احکام
orchardman
U
متصدی باغ میوه
titular
U
متصدی دارای عنوانی
prontonotary
U
متصدی امضاء احکام
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
word processing operator
U
متصدی پردازش کلمه
carriers
U
متصدی حمل و نقل
watertender
U
متصدی مخازن اب ناو
wagoner
U
متصدی حمل ونقل
titular charge daffaires
U
متصدی شغل سیاسی
pressmen
U
متصدی ماشین چاپ
pressman
U
متصدی ماشین چاپ
time keeper
U
متصدی اوقات کار
teletypist
U
متصدی دوره نگاره
orchardist
U
متصدی باغ میوه
oilking
U
متصدی سوخت و اب کشتی
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
data entry operator
U
متصدی داده دهی
boiler maker
U
متصدی دیگ بخار
hold captain
U
متصدی انبار کشتی
liquidators
U
متصدی امورتصفیه شرکت
heaters
U
متصدی گرم کردن
fish warden
U
متصدی امور شیلات
forwarding agent
U
متصدی حمل ونقل
stevedores
U
متصدی بارگیری و تخلیه
biddy
U
متصدی نظافت خانه
forwarder
U
متصدی حمل و نقل
stevedore
U
متصدی بارگیری و تخلیه
liquidator
U
متصدی امورتصفیه شرکت
keypunch operator
U
متصدی منگنه زنی
heater
U
متصدی گرم کردن
turf accountant
متصدی شرط بندی
my p
U
متصدی پیش ازمن
mess treasurer
U
متصدی صندوق باشگاه
common carrier
U
متصدی حمل ونقل
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
liftman
U
اسانسورچی متصدی اسانسور
officers
U
متصدی ضابط عدلیه
officer
U
متصدی ضابط عدلیه
ammunition handler
U
متصدی جابجایی مهمات
church warden
U
متصدی دارایی کلیسا
firemen
U
متصدی اتش خانه موتور
blast furnaceman
U
مسئول یا متصدی کوره بلند
billposter
U
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
throttleman
U
متصدی دستگیره سرعت ناو
stevedore
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
gamekeepers
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
machinist
U
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinists
U
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
pointer
U
متصدی کنترل درجه توپ
pointers
U
متصدی کنترل درجه توپ
signal boxes
U
توقف گاه متصدی علائم
signal box
U
توقف گاه متصدی علائم
stevedores
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
account executive
U
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
fireman
U
متصدی اتش خانه موتور
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
to put in possession
U
مالکیت دادن متصدی کردن
time keeper
U
متصدی ثبت اوقات کار
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
vigorish
U
سود متصدی شرط بندی
stenotypisht
U
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
weeder
U
متصدی چیدن علف هرزه
checkman
U
متصدی کنترل اب دیگ بخار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com