Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parity check
U
مقابله کردن توازن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parity check
U
مقابله توازن
parity checking
U
مقابله توازن
checks
U
مقابله کردن مقابله
check
U
مقابله کردن مقابله
checked
U
مقابله کردن مقابله
acounter
U
مقابله کردن
beard
U
مقابله کردن
collate
U
مقابله کردن
repels
U
مقابله کردن
repelling
U
مقابله کردن
counter
U
مقابله کردن
beards
U
مقابله کردن
repelled
U
مقابله کردن
collates
U
مقابله کردن
collating
U
مقابله کردن
repel
U
مقابله کردن
collated
U
مقابله کردن
countering
U
مقابله کردن
countered
U
مقابله کردن
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
collating
U
مقابله وتطبیق کردن
collates
U
مقابله وتطبیق کردن
collate
U
مقابله وتطبیق کردن
collated
U
مقابله وتطبیق کردن
checked
U
مقابله کردن بررسی
check
U
مقابله کردن بررسی
checks
U
مقابله کردن بررسی
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
retaliation
U
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
countering
U
مقابله کردن تلافی کردن
countered
U
مقابله کردن تلافی کردن
counter
U
مقابله کردن تلافی کردن
reluctate
U
مقابله کردن بی میلی کردن
equipoise
U
توازن
equilibrium
U
توازن
balance
U
توازن
harmonies
U
توازن
balances
U
توازن
poise
U
توازن
harmony
U
توازن
parity
U
توازن
unbalancing
U
عدم توازن
even parity
U
توازن زوج
budget balance
U
توازن بودجه
unbalances
U
عدم توازن
unbalance
U
عدم توازن
parity bit
U
بیت توازن
odd parity
U
توازن فرد
parity checking
U
توازن سنج
balance theory
U
نظریه توازن
no parity
U
عدم توازن
balance of power
U
توازن قوا
parity check
U
بررسی توازن
static balance
U
توازن ایستا
parity checking
U
بررسی توازن
parity
U
بیت توازن
heat balance
U
توازن گرمایی
parity bit
U
ذره توازن
beam scale
U
توازن تیر
odd parity check
U
بررسی توازن فرد
air parity
U
توازن قوای هوایی
demographic balance
U
توازن گروههای سنی
passive trade balance
U
توازن تجارتی منفی
dynamic balance
U
تعادل و توازن حرکتی
unfavorable balance of trade
U
توازن نامطلوب تجارتی
imbalance
U
عدم توازن ناهماهنگی
imbalances
U
عدم توازن ناهماهنگی
parity
U
توازن قوای نظامی
even parity check
U
بررسی توازن زوج
parity error
U
اشتباه مقایسه خطای توازن
equilibrium price
U
قیمت در حالت توازن و تعادل
dissymetry
U
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
degrees of unbalance in a three phase sy
U
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
make ends meet
U
دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
asymetry
U
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
bobbles
U
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobble
U
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
contrast
U
مقابله
checks
U
مقابله
contrasts
U
مقابله
confrontations
U
مقابله
check
U
مقابله
contrasting
U
مقابله
contrasted
U
مقابله
confrontation
U
مقابله
bucking
U
مقابله
checked
U
مقابله
echo check
U
مقابله
checking
U
مقابله
counterview
U
مقابله
collations
U
مقابله
collation
U
مقابله
controlment
U
مقابله
transfer check
U
مقابله
opposition
U
مقابله
automatic check
U
مقابله خودکار
crossecheck
U
مقابله مجدد
overflow check
U
مقابله سرریز
arithmetic check
U
مقابله حسابی
sight check
U
مقابله نظری
system check
U
مقابله سیستم
retaliation
U
مقابله به مثل
dynamic check
U
مقابله پویا
spell checker
U
مقابله گر املائی
opposability
U
مقابله پذیری
sum check
U
مقابله جمعی
sight check
U
مقابله چشمی
reciprocity
U
مقابله به مثل
modulo n check
U
مقابله به پیمانه
check indicator
U
نماینده مقابله
limit check
U
مقابله حدود
loop checking
U
مقابله حلقه
validity check
U
مقابله اعتبار
casting out nines
U
مقابله نه نهی
algebra
U
جبر و مقابله
built in check
U
مقابله توکار
spot check
U
مقابله موضعی
diagnostic check
U
مقابله تشخیصی
spot checks
U
مقابله موضعی
marginal check
U
مقابله مرزی
check list
U
سیاهه مقابله
check point
U
نقطه مقابله
bucking coil
U
پیچک مقابله
twin check
U
مقابله توام
cyclic check
U
مقابله چرخهای
sequence checking
U
مقابله ترتیبی
sequence check
U
مقابله ترتیب
visual check
U
مقابله بصری
data check
U
مقابله داده ها
visual check
U
مقابله دیداری
parity check
U
مقابله ایستایی
checks and balance
U
کنترل و مقابله
cross-examination
U
پرسش و مقابله
selection check
U
مقابله گزینش
check boxes
U
جعبههای مقابله
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
checklist
U
سیاهه مقابله
reciprocates
U
مقابله به مثل نمودن
counter military
U
مقابله باعملیات نظامی
vertical parity check
U
مقابله توان عمدی
reciprocate
U
مقابله به مثل نمودن
check indicator
U
مشخص کننده مقابله
checking program
U
برنامه مقابله کننده
hardware check
U
مقابله سخت افزاری
duplication check
U
مقابله از راه تکرار
odd even check
U
مقابله فرد و زوج
syntax checker
U
مقابله نحوه گری
dump check
U
مقابله حین روبرداری
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
reciprocated
U
مقابله به مثل نمودن
tick off
U
نشان رسیدگی و مقابله
longitudinal redundancy check
U
مقابله افزونگی طولی
checkpoint restart
U
اغازگر مجدد نقطه مقابله
Touché!
U
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
disaster control
U
روش مقابله با سوانح و بلایا
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
i raked all algebra
U
جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
lrc
U
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
U
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
break even point
U
نقطه توازن دخل وخرج دخل و خرج سر به سر
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com