English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
simple magnet U مغناطیس ساده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
nuclear magnetic resonance U تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
magnetic U مغناطیس
magneto U مغناطیس
magnetzation U مغناطیس
remagnetizer U مغناطیس گر
magnets U مغناطیس
magnetism U مغناطیس
magnet U مغناطیس
magnetism U علم مغناطیس
elelctromagnetic U الکترو مغناطیس
inductometer U مغناطیس سنج
demagnetize U زدودن مغناطیس
magnetic susceptibility U مغناطیس پذیری
magnetics U علم مغناطیس
susceptibility U مغناطیس پذیری
magnetometer U مغناطیس سنج
demagnetization U مغناطیس زدائی
induced magnetism U مغناطیس القایی
magnet coil U پیچک مغناطیس
thermomagnetic U گرما مغناطیس
magnet U مغناطیس پایدار
magnetism U مغناطیس شناسی
magnetism U درس مغناطیس
magnetosphere U مغناطیس کره
magnetosphere U مغناطیس- کره
focusing magnet U مغناطیس تمرکز ده
field coil U پیچک مغناطیس گر
ferrimagnetism U فری مغناطیس
plunger magnet U مغناطیس پیستونی
magnetosphere U کره مغناطیس
mag U مغناطیس agnetic
mags U مغناطیس agnetic
magnets U مغناطیس پایدار
magneto U دارای مغناطیس
magnetosphere U مغناطیس- سپهر
magnetic explorer U مغناطیس یاب
demagnetization U مغناطیس زدایی
magnotropism U مغناطیس گرایی
blow out magnet U مغناطیس جرقه
p.m. U مغناطیس پایدار
bar magnet U مغناطیس میلهای
permanent magnet U مغناطیس پایدار
magnetization U مغناطیس گری
b h cure U خم مغناطیس پذیری
magnetizing field U میدان مغناطیس گر
magnetization U مغناطیس گردانی
artificial magnet U مغناطیس صنعتی
permeance U مغناطیس رسانایی
magnetization U مغناطیس کنندگی
animal magnetism U مغناطیس حیوانی
residual magnetization U مغناطیس مانده
residual magnetism U مغناطیس مانده
remanence U مغناطیس مانده
residual magnetism U مغناطیس پس ماند
residual magnetic induction U مغناطیس مانده
organic magnet U مغناطیس الی
magnetization work U مغناطیس کنندگی
natural magnet U مغناطیس طبیعی
magnetic battery U مغناطیس مرکب
compound magnet U مغناطیس مرکب
magnetizable U مغناطیس پذیر
permeability curve U خم مغناطیس پذیری
magnetization U مغناطیس پذیری
magnetic compensatory U مغناطیس تصحیح
purity magnet U مغناطیس خلوص
pyromagnetic U گرما- مغناطیس
magnetizing current U جریان مغناطیس گر
compensating magnet U مغناطیس تصحیح
magnetization curve U خم مغناطیس پذیری
magnetises U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
air magnetic circuit U مدار هوایی مغناطیس
impedance magnetometer U مغناطیس سنج با تغییرامپدانس
magnetised U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
ageing of magnet U پیر شدن مغناطیس
magnetising U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
magnetize U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
demagnetizing field U میدان مغناطیس زدا
magnetizing U مغناطیس کردن یا شدن
direct current magnet U مغناطیس جریان مستقیم
coercive force U نیروی مغناطیس زدا
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
magnezation intensity U شدت مغناطیس کنندگی
normal magnetization curve U خم مغناطیس پذیری معمولی
blue beam magnet U مغناطیس اشعه ابی
demagnetization factor U ضریب مغناطیس زدایی
alternating current magnet U مغناطیس جریان متناوب
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
magnetizes U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
negative pole U قطب منفی مغناطیس
induced magnetism U مغناطیس القاء شده
magnetization vector U بردار مغناطیس کنندگی
magnet winding U سیم پیچ مغناطیس
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
magnetic potential U نیروی مغناطیس رانی
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
intensity of magnetization U شدت مغناطیس کنندگی
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
magnetizability U قابلیت مغناطیس شوندگی
magnetizing force U شدت مغناطیس کنندگی
ion trap magnet U مغناطیس یون ربا
intensity of magnetization U شدت مغناطیس گری
demagnetizing turns of armature U دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
magnetostriction U تغییر شکل براثر مغناطیس
magnetics U درس الکترومغناطیس مغناطیس شناسی
differential susceptibility and permeabi U مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی
permanent magnet dynamic U بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
initial susceptibility and permeability U مغناطیس پذیری و نفوذپذیری اولیه
ideal magnetization curve U منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
magnetic reversal U عکس عمل مغناطیسی مغناطیس زدائی
magnetized bar U میله مغناطیس شده اهنربای قلمی
high frequency biasing U پیش مغناطیس کنندگی فرکانس بالا
compass binnacle U پایه قطبنمای مغناطیس stand compass : sys
magneto U اهنربای اتش زنه مولد مغناطیس الکتریکی
remanence U چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
electromagnetic U اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
electromagnet U اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
A magnet attracts iron. U آهن ربا ( مغناطیس ) آهن را جذب می کند
clodhoppers U ساده
charmless U ساده
cleaned U ساده
innocent <adj.> U ساده دل
baldly U ساده
baldest U ساده
balder U ساده
sheepishly U ساده دل
seemly <adj.> U ساده دل
sheepish U ساده دل
good-humored U ساده دل
expansive <adj.> U ساده دل
conversable <adj.> U ساده دل
bald U ساده
simpleminded U ساده دل
simplex U ساده
simple-hearted <adj.> U ساده دل
unaffected U ساده
slickest U ساده
slick U ساده
idiots U ساده
artless U ساده
idiot U ساده
unsophisticated U ساده
simple hearted U ساده دل
homespun U ساده
positive U ساده
unassuming U ساده
inexpensive U ساده
frugal U ساده
plain hearted U ساده دل
simplest U ساده دل
semplice U ساده
simplest U ساده
simpler U ساده دل
simpler U ساده
simplistic U ساده
simple U ساده دل
simple U ساده
downright U ساده
cleanest U ساده
plain U ساده
unaadorned U ساده
freestanding U ساده
free spoken U ساده گو
fraudless U ساده
fructose U ساده
untutored U ساده
unmeaning U ساده
cleans U ساده
plains U ساده
plainest U ساده
clean U ساده
plainer U ساده
explicit U ساده
fanciless U ساده
incomplex U ساده
incomposite U ساده
clodhopper U ساده
daff U ساده دل
naif U ساده
unceremonious U ساده
simple minded U ساده دل
naive U ساده
taffetized U ساده
unceremoniously U ساده
pick wickian U ساده بی تکلف
plain paper U کاغذ ساده
natively U بطور ساده
lamb U ادم ساده
lambs U ادم ساده
gowk U ساده لوح
in plain english U به انگلیسی ساده
simplified U ساده شده
ingenue U دختر ساده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com