Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overturn
U
معلق شدن برگشتن وسیله
overturned
U
معلق شدن برگشتن وسیله
overturns
U
معلق شدن برگشتن وسیله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
reoccurrence
U
برگشتن
reverting
U
برگشتن
hark back
U
برگشتن
reverted
U
برگشتن
revert
U
برگشتن
to go back
U
برگشتن
regorge
U
برگشتن
recrudesce
U
برگشتن
deviate
U
برگشتن
retroflex
U
برگشتن
reoccurring
U
برگشتن
roll around
<idiom>
U
برگشتن
go back
U
برگشتن
get back
<idiom>
U
برگشتن
double back
<idiom>
U
برگشتن
abjeure
U
برگشتن از
reverts
U
برگشتن
resile
U
برگشتن
to come back
U
برگشتن
repullulate
U
برگشتن
deviated
U
برگشتن
deviates
U
برگشتن
deviating
U
برگشتن
returns
U
برگشتن
reverse
U
برگشتن
on the way back
U
در برگشتن
returning
U
برگشتن
to put back
U
برگشتن
returned
U
برگشتن
chare
U
برگشتن
come back
U
برگشتن
reversed
U
برگشتن
reverses
U
برگشتن
reversing
U
برگشتن
to turn turtle
U
برگشتن
backslide
U
برگشتن
lapse vi
U
برگشتن
regurgitates
U
برگشتن
regurgitated
U
برگشتن
regurgitate
U
برگشتن
return
U
برگشتن
regurgitating
U
برگشتن
sheer
U
برگشتن
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
to fall away
U
برگشتن مرتدشدن
capsize
U
برگشتن قایق
head off
<idiom>
U
به عقب برگشتن
go back on
<idiom>
U
به عقب برگشتن
untread
U
برگشتن بازگشتن
capsized
U
برگشتن قایق
capsizes
U
برگشتن قایق
capsizing
U
برگشتن قایق
remigrate
U
از مهاجرت برگشتن
swindles
U
ورق برگشتن
apostatize
U
از دین برگشتن
swindled
U
ورق برگشتن
swindle
U
ورق برگشتن
to bounce
[cheque/check]
U
برگشتن
[چکی]
introspect
U
بخود برگشتن
till his return
U
تا موقع برگشتن او
rebounded
U
پس زدن برگشتن
rebounding
U
پس زدن برگشتن
rebounds
U
پس زدن برگشتن
rebound
U
پس زدن برگشتن
resile
U
به عقب برگشتن
handstand
U
معلق
cantilever bridge
U
پل معلق
chain bridge
U
پل معلق
flip flap
U
معلق
hypostasis
U
معلق
jusad rem
U
حق معلق
suspense
U
معلق
heels over head
U
معلق
suspension bridges
U
پل معلق
abeyant
U
معلق
suspended
U
معلق
suspensor
U
معلق
suspensory
U
معلق
summersault
U
معلق
pendent
U
معلق
pensile
U
معلق
dependent
U
معلق
conditional
U
معلق
tumblers
U
معلق زن
tumbler
U
معلق زن
turntables
U
معلق
turntable
U
معلق
hanging
U
معلق
suspends
U
معلق
up in the air
<idiom>
معلق
suspend
U
معلق
pendants
U
معلق
suspender
U
معلق
headlong
U
معلق
handstands
U
معلق
suspension bridge
U
پل معلق
suspending
U
معلق
pendant
U
معلق
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
perseverate
U
اصراردر برگشتن کردن
repatriations
U
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriation
U
برگشتن یا برگرداندن به میهن
homes
U
شهر بخانه برگشتن
charring
U
جسم زغال برگشتن
retract
U
عقب کشیدن برگشتن
retracting
U
عقب کشیدن برگشتن
retracts
U
عقب کشیدن برگشتن
topple
U
برگشتن واژگون کردن
toppled
U
برگشتن واژگون کردن
topples
U
برگشتن واژگون کردن
retracted
U
عقب کشیدن برگشتن
toppling
U
برگشتن واژگون کردن
home
U
شهر بخانه برگشتن
to return to the fold
[family]
U
به خانواده خود برگشتن
recoils
U
بحال خود برگشتن
recoiling
U
بحال نخستین برگشتن
recoiling
U
بحال خود برگشتن
repatriate
U
بمیهن خود برگشتن
recoiled
U
بحال نخستین برگشتن
recoiled
U
بحال خود برگشتن
chars
U
جسم زغال برگشتن
recoil
U
بحال خود برگشتن
come back
<idiom>
U
به فکر شخص برگشتن
come back
<idiom>
U
برگشتن به جایی که حالاهستی
repatriated
U
بمیهن خود برگشتن
repatriating
U
بمیهن خود برگشتن
recoils
U
بحال نخستین برگشتن
repatriates
U
بمیهن خود برگشتن
char
U
جسم زغال برگشتن
to throw back
U
به تبار خود برگشتن
recoil
U
بحال نخستین برگشتن
suspension
U
معلق کردن
somersault
U
معلق پشتک
somersaulted
U
معلق پشتک
somersaulted
U
معلق زدن
somersaulting
U
معلق پشتک
somersaulting
U
معلق زدن
hanging indent
U
تورفتگی معلق
somersaults
U
معلق پشتک
somersaults
U
معلق زدن
suspensions
U
معلق کردن
estate in remainder
U
تملک معلق
suspending
U
معلق کردن
somersault
U
معلق زدن
tumbles
U
معلق زدن
tumbles
U
معلق شدن
tumbled
U
معلق زدن
suspends
U
معلق کردن
tumbled
U
معلق شدن
tumble
U
معلق زدن
hanging
U
معلق شدن
tumble
U
معلق شدن
conditional contract
U
عقد معلق
suspend
U
معلق کردن
levitative
U
معلق در هوا
to be up in the air
U
معلق بودن
somerset
U
معلق زدن
somerset
U
شیرجه معلق
unconditionality
U
معلق نبودن
lis pendens
U
دعوای معلق
full-suspension
<adj.>
U
کاملا معلق
suspended load
U
بار معلق
suspension reinforcement
U
ارماتور معلق
hanging step
U
پله معلق
suspensive
U
تعلیق معلق
suspension cable
U
کابل معلق
suspensed sediment
U
رسوبات معلق در اب
suspense file
U
پرونده معلق
suspended solids
U
جامدات معلق
outputs
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com