Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
is it not
U
ایا چنین نیست
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
U
ابدا"چنین چیزی نیست
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
methought
U
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
thus
U
چنین
such
U
یک چنین
i express my regret for it
U
که چنین شد
such
U
چنین
so
U
چنین
like this
U
چنین
likewise
U
چنین
it happened thaf
U
چنین
sic
U
چنین
amen
U
چنین باد
such and such
U
چنین و چنان
secus
U
نه این چنین
who said so?
U
که چنین حرفی زد
exactly
U
چنین است
be it so
U
چنین باد
beit so
U
چنین باشد
so said darius
U
چنین گفت ....
beit so
U
چنین باد
be it so
U
چنین باشد
i was given to understand
U
چنین فهمیدم
there is a rumour that
U
چنین میگویند که
the report goes
U
چنین گویند
i imagine he is my friend
U
چنین می پندارم
methinks
U
چنین مینماید
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
thought
U
سر مطلب
labels
U
مطلب
labelled
U
مطلب
labeling
U
مطلب
thoughts
U
سر مطلب
themes
U
مطلب
theme
U
مطلب
label
U
مطلب
topic
U
مطلب
subjecting
U
مطلب
subjected
U
مطلب
punch-line
U
لب مطلب
subject
U
مطلب
punch-lines
U
لب مطلب
afair
U
مطلب
subjects
U
مطلب
topics
U
مطلب
punch line
U
لب مطلب
criteria
U
مطلب
in that case
U
حال که چنین است
methinks
U
بنظرم چنین میرسد
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
U
که چنین نامیده شده
i express my regret for it
U
پوزش میخواهم که چنین شد
it follows that.....
U
چنین برمی اید که ....
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
so-called
U
که چنین نامیده شده
so called
U
که چنین نامیده شده
semble
U
چنین به نظر می رسد
Fate had so decreed . I t was so destined .
U
قسمت چنین بود
perhaps so
U
شاید چنین باشد
meseems
U
چنین بنظرم میرسد
root of the matter
U
اصل مطلب
matters
U
مطلب چیز
enjambment
U
ادامهء مطلب
principal
U
مطلب مهم
principals
U
مطلب مهم
gist
U
مطلب عمده
subjects
U
مطلب زیرموضوع
mattering
U
مطلب چیز
matter
U
مطلب چیز
precis
U
چکیده مطلب
issue
U
صدور مطلب
issued
U
صدور مطلب
issues
U
صدور مطلب
subject matter
U
مطلب موضوع
subject
U
مطلب زیرموضوع
subjecting
U
مطلب زیرموضوع
mattered
U
مطلب چیز
the point
[of the matter]
U
اصل مطلب
subjected
U
مطلب زیرموضوع
the salient point
<idiom>
U
اصل مطلب
press releases
U
مطلب مطبوعاتی
press release
U
مطلب مطبوعاتی
clipped speech
U
حذف مطلب
label alignment
U
هم ترازی مطلب
label prefix
U
پیشوند مطلب
ex-directory
U
شخصی که چنین شمارهای را دارد
it promisews to be easy
U
چنین مینماید که اسان است
is that so?
U
ایا وا قعا چنین است
so and so
U
اینکار وانکار چنین وچنان
so-and-so
U
اینکار وانکار چنین وچنان
i had never seen such a book
U
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
scilicet
U
از این چنین استنباط میشود.....
But fate decreed otherwise.
U
اما قسمت چنین بود .
such being the case
U
حال که چنین است دراینصورت
so to speak
U
اگربتوان چنین چیزی گفت
comprehension test
U
ازمون فهم مطلب
lowdown
<idiom>
U
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
to overleap oneself
U
از مطلب پرت شدن
under pledge of secrecy
U
با قول کتمان مطلب
hit the bull's-eye
<idiom>
U
به اصل مطلب رسیدن
round about
U
دور سر گرداندن مطلب
Lets get to the point.
U
بپردازیم به اصل مطلب
repeating label
U
برچسب یا مطلب مکرر
Lets pass on (proceed) to the main issue.
U
برویم سر مطلب اصلی
cliff-hanger
U
مطلب یا داستان جالب
cliff-hangers
U
مطلب یا داستان جالب
The crux of the matter . The quintessence.
U
جان کلام ( مطلب )
hugger mugger
U
تنهایی مطلب محرمانه
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
the matter is perplexed
U
مطلب پیچیده است
cliff hanger
U
مطلب یا داستان جالب
he pretended to be asleep
U
چنین وانمود کرد که خواب است
The story goes that …
U
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
I never saw anything like it.
U
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
coloratura
U
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
coloraturas
U
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
so to peaking
U
اگر بتوان چنین چیزی گفت
dedications
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedication
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
you must have know this
U
حتما` این مطلب را شمامیدانستید
for brevity's sake
U
از بهر کوتاه کردن مطلب
to go into the matter
U
به این مطلب رسیدگی کردن
the point is
U
اصل مطلب این است
To wonder from the main topic.
U
از مطلب اصلی دور افتادن
item of the agenda
U
اصل مطلب فهرست برنامه
circumgyration
U
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
contraposition
U
قلب مطلب بطریق منفی
point of the agenda
U
اصل مطلب فهرست برنامه
the matter itself
[the situation itself ]
[ the thing itself]
U
این مطلب بخودی خود
typeover mode
U
حالت تایپ روی مطلب
overtype mode
U
حالت تایپ روی مطلب
the matter was kept private
U
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
No such a thing has been stipulated in the contract.
U
درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
It was inappropriate to make such a remark .
U
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
Not on your life !
U
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
you must know this
U
شما باید این مطلب را بدانید
the face remains
U
مطلب همانست که هست فرق نمیکند
sic
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
slurs
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slur
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
diction
U
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
slurring
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
U
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
doodads
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodad
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
plate proof
U
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
sick
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sickest
U
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
I wI'll not comment on this issue.
U
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
the big three
U
ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
he rode me off on a side issue
U
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.
U
قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
this day six months
U
شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
imperialism
U
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
cruelty
U
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
U
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame.
U
اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
palinode
U
قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
what matters is that ...
U
اصل مطلب
[چیزی که مهم است]
این است که ...
learning curve
U
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
if so
U
اگر هست اگر چنین است
demarche
U
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
bill of rights
U
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
typeover
U
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
adder
U
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders
U
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
secondary
U
نیست
he takes no notice of it
U
نیست
It's not new.
نو نیست.
it is well enough
U
بد نیست
auxiliary
U
نیست
temporary storage
U
می نیست
storage
U
می نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
aint
U
نیست
isn't
U
نیست
auxiliaries
U
نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
niet le fait
U
کار او نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
no matter
U
چیزی نیست
that is not it
U
این نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com