Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imply
U
مطلبی را رساندن
intimates
U
مطلبی را رساندن
implying
U
مطلبی را رساندن
intimating
U
مطلبی را رساندن
implies
U
مطلبی را رساندن
intimate
U
مطلبی را رساندن
thematic
U
مطلبی مقالهای
intimated
U
مطلبی را رساندن
To do justice to something.
U
حق مطلبی را ادا کردن
to pierce a mystery
U
بکنه مطلبی پی بردن
to inquire into a matter
U
مطلبی را باز جویی
To bring up a topic . To introduce a subject .
U
مطلبی راعنوان کردن
mental reservation
U
خود داری از ذکر مطلبی
To drum something into someones head .
U
مطلبی را به گوش کسی خواندن
To bring something to someones ears .
U
مطلبی را به گوش کسی رساندن
antiphrasis
U
بیان مطلبی به معنی مخالف ان
to e. into a matter
U
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
to smack of something
<idiom>
U
مطلبی را رساندن
[اصطلاح مجازی]
throw in
U
مطلبی بر صحبت کسی افزودن
slurring
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
shrugging
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugged
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
slurred
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
to grind a person in a subject
U
مطلبی راخوب حالی کسی کردن
To give it straight from the shoulder.
U
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
To spell something out for some one .To drive it home to someone .
U
مطلبی را به کسی شیر فهم کردن
shrug
U
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
slur
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
Vote (write) against a proposallll.
U
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
slurs
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
To know it backwards.
U
مطلبی رافوت آب بودن (خوب دانستن )
It was inappropriate to make such a remark .
U
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
nuncupation
U
افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
why i think i can
U
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
non commital
U
از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
declamatory
U
مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
merism
U
بیان مطلبی کلی با ذکر وقیاس مخالف
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
U
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
issue of fact
U
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
fallacy of composition
U
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
apophasis
U
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
To weight up the pros and cons of something .
U
مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
another
U
دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
thence
U
دیگر
of each other
<adv.>
U
از هم دیگر
furthers
U
دیگر
again
U
دیگر
anymore
U
دیگر
one an other
U
یک دیگر
he is no more
U
او دیگر
alternative
U
شق دیگر
alternative
U
دیگر
other
U
دیگر
secus
U
از دیگر سو
else
U
دیگر
others
U
دیگر
further
U
دیگر
no more
U
دیگر نه
next
U
دیگر
alternatives
U
شق دیگر
furthering
U
دیگر
alternatives
U
دیگر
furthered
U
دیگر
on the other hand
U
از سوی دیگر
never more
U
هرگز دیگر
nevermore
U
هرگز دیگر
none other than
U
هیچکس دیگر جز
on the opposite side
U
در انسوی دیگر
nevermore
U
دیگر ابدا
on the other hand
U
ازطرف دیگر
on the other part
U
از طرف دیگر
next year
U
سال دیگر
on more
U
بار دیگر
no more of that
U
بس است دیگر
again
U
از طرف دیگر
about-face
U
جهت دیگر
about-face
U
سوی دیگر
about face
U
جهت دیگر
about face
U
سوی دیگر
the other two
U
دوتای دیگر
elsewhere
U
درجای دیگر
elsewhere
U
بجای دیگر
elsewhere
U
نقطه دیگر
tother
U
بعدی دیگر
about-faces
U
سوی دیگر
about-faces
U
جهت دیگر
on one's coat-tails
<idiom>
U
همراه کس دیگر
withil
U
ازطرف دیگر
what more do you want
U
دیگر چه می خواهید
to wit
U
بعبارت دیگر
another
U
شخص دیگر
In our other words.
U
بعبارت دیگر
otherworld
U
دنیای دیگر
et al
U
و در جای دیگر
to be no more
U
دیگر نبودن
t' other
U
بعدی دیگر
so muchthe worse
U
دیگر بدتر
otherness
U
چیز دیگر
otherguise
U
جور دیگر
otherguess
U
بروش دیگر
otherguess
U
جور دیگر
otherguess
U
نوع دیگر
othergates
U
طور دیگر
othergates
U
جور دیگر
otherwhence
U
از جای دیگر
otherwhere
U
جای دیگر
in other words
<idiom>
U
به کلام دیگر
shunt
U
به خط دیگر انداختن
shunted
U
به خط دیگر انداختن
shunts
U
به خط دیگر انداختن
scilicet
U
بعبارت دیگر
another
U
یکی دیگر
otherwhile
U
وقت دیگر
otherwhile
U
گاه دیگر
otherwhere
U
در مکان دیگر
other people
U
مردم دیگر
somewhere else
U
یک جای دیگر
alternatively
<adv.>
U
طور دیگر
on the other hand
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
another guess
U
قسمتی دیگر
over-
U
بسوی دیگر
over
U
بسوی دیگر
another guess
U
نوعی دیگر
another day
U
یک روز دیگر
other
U
نوع دیگر
no more
U
نه دیگر
[بیشتر]
by the same token
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
apart from that
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
apart from that
<adv.>
U
طور دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
طور دیگر
by the same token
<adv.>
U
طور دیگر
yon
U
ان یکی دیگر ان
on the other hand
<adv.>
U
طور دیگر
on the other side
<adv.>
U
طور دیگر
otherwise
<adv.>
U
طور دیگر
at a later period
U
در موقع دیگر
once
U
یکبار دیگر
beside
U
ازطرف دیگر
variant
U
نوع دیگر
no more
U
دیگر ن
[فعل]
no longer
U
نه دیگر
[زمانی]
others
U
نوع دیگر
alternative unit
U
واحدهای دیگر
aliunde
U
از منبع دیگر
in other words
<adv.>
U
به عبارت دیگر
in other words
<adv.>
U
به کلام دیگر
alternatively
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
to wit
<adv.>
U
به عبارت دیگر
alternatively
<adv.>
U
از سوی دیگر
my other books
U
کتابهای دیگر من
otherwise
U
طور دیگر
not any more
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
in fact
U
به عبارت دیگر
It never occurred again.
دیگر رخ نداد.
videlicet
U
به عبارت دیگر
namely
<adv.>
U
به عبارت دیگر
apart from that
<adv.>
U
از سوی دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
از سوی دیگر
by the same token
<adv.>
U
از سوی دیگر
by the same token
<adv.>
U
ازطرف دیگر
otherwise
<adv.>
U
از سوی دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other hand
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
U
ازطرف دیگر
apart from that
<adv.>
U
ازطرف دیگر
otherwise
<adv.>
U
ازطرف دیگر
alternatively
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other hand
<adv.>
U
از سوی دیگر
on the other side
<adv.>
U
از سوی دیگر
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
i.e
U
مخفف به عبارت دیگر
to p on any one's preserves
U
باپای دیگر جهیدن
to rub a thing in
U
چیز دیگر دادن
It never occurred again
دیگر اتفاق نیفتاد.
inter alia
U
میان چیزهای دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com