Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
claim guarantee form
U
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
claim under a guarantee
U
مطالبه تحت ضمانتنامه
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
payment under a guarantee
U
پرداخت تحت ضمانتنامه
average bond
U
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
surety bond
U
ضمانتنامه
bill of guarantee
U
ضمانتنامه
bid bond
U
ضمانتنامه مناقصه
return of a guarantee
U
عودت ضمانتنامه
bid holder
U
دارنده ضمانتنامه
contract guarantee
U
ضمانتنامه قرارداد
issue a guarantee
U
صدور ضمانتنامه
return of guarantee
U
عودت ضمانتنامه
bid bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
contract bonds and guarantees
U
ضمانتنامه ها و تضمیننامههای قرارداد
performance bonds
U
ضمانتنامه انجام کار
bail credit
U
اعتبار تحت ضمانتنامه
bid guarantee
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
earnest money
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
tender bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
claims
U
مطالبه
claiming
U
مطالبه
demands
U
مطالبه
claim
U
مطالبه
demanded
U
مطالبه
claimed
U
مطالبه
demand
U
مطالبه
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
claimable
U
قابل مطالبه
omittance is no quit tance
U
مطالبه نکردن
to call in
U
مطالبه کردن
undercharge
U
کم مطالبه کردن از
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
demand
U
درخواست مطالبه
demand
U
مطالبه کردن
demands
U
درخواست مطالبه
demands
U
مطالبه کردن
claimant
U
مطالبه کننده
demanded
U
مطالبه کردن
claim
U
مطالبه کردن
unclaimed
U
مطالبه نشده
demanded
U
درخواست مطالبه
exaction
U
مطالبه بزور
demand note
U
مطالبه نامه
demandable
U
قابل مطالبه
claimed
U
مطالبه کردن
claims
U
مطالبه کردن
energy demand
U
مطالبه انرژی
charges
U
مطالبه بها
charge
U
مطالبه بها
exactable
U
قابل مطالبه
asked
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
claiming
U
مطالبه کردن
demander
U
مطالبه کننده
unasked
U
مطالبه نشده ناپرسیده
exigible
U
خواستنی مطالبه کردنی
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
exact
U
بزور مطالبه کردن
exacts
U
بزور مطالبه کردن
exacted
U
بزور مطالبه کردن
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
exacts
U
عین به زور مطالبه کردن
buyer's option to duble
U
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
exacted
U
عین به زور مطالبه کردن
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
exact
U
عین به زور مطالبه کردن
seller's option to duble
U
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
defrayal
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
furbisher
U
پرداخت گر
refunding
U
پس پرداخت
expenditure
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
paying
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
payments
U
پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
payment
U
پرداخت
discharging
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
period of grace
U
مهلت پرداخت
advance payment
U
پیش پرداخت
planishing tool
U
ابزار پرداخت
planish
U
پرداخت کردن
advice note
U
دستورپیش پرداخت
payor
U
پرداخت کننده
payable
U
قابل پرداخت
payment in due cource
U
پرداخت به موقع
back freigt
U
پرداخت کرایه
average payment
U
پرداخت متوسط
satin
U
جلا پرداخت
payment in full
U
پرداخت تمام
payment in full
U
پرداخت کامل
payment in kind
U
پرداخت غیرنقدی
payment in kind
U
پرداخت جنسی
annual payment
U
پرداخت سالیانه
payment stopped
U
توقف پرداخت
non-payment
U
عدم پرداخت
repayment
U
پرداخت مجدد
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
prompt payment
U
پرداخت فوری
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
payment terms
U
شرایط پرداخت
progress payments
U
پرداخت تدریجی
cash dispensers
U
پرداخت مینماید
reimbursable
U
قابل پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
subscriptions
U
تعهد پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
remittal
U
گذشت پرداخت
prest
U
پیش پرداخت
pre paid
U
پیش پرداخت
repayments
U
پرداخت مجدد
payees
U
پرداخت شونده
payee
U
پرداخت شونده
paid
U
پرداخت شده
pre payment
U
پیش پرداخت
prepayment
U
پیش پرداخت
liquidation
U
پرداخت بدهی
unpaid
U
پرداخت نشده
remitter
U
پرداخت کننده
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
installment payment
U
پرداخت قسطی
payment by installments
U
پرداخت قسطی
interim financing
U
پرداخت موقت
deferred payment
U
پرداخت اتی
deferred payment
U
پرداخت معوق
advancing
U
پیش پرداخت
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
lump sum payment
U
پرداخت یکجا
down payment
U
پیش پرداخت
advances
U
پیش پرداخت
advance
پیش پرداخت
deposits
U
پیش پرداخت
earnest money
U
پیش پرداخت
final payment
U
پرداخت نهایی
finisher
U
پرداخت کننده
finishing
U
پرداخت کاری
advance
U
پیش پرداخت
imprest
U
پیش پرداخت
indemnification
U
پرداخت غرامت
money back
U
تضمین پرداخت
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
d. note
U
درخواست پرداخت
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com