English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
object of d. U ارزو
wishing U ارزو
appetency U ارزو
appetence U ارزو
aspirations U اه ارزو
aspiration U اه ارزو
ideal U ارزو
ideals U ارزو
appetence or tency U ارزو
one's heart'st d. U ارزو
orexis U ارزو
will less U بی ارزو
desideration U ارزو
yearn U ارزو کردن
appetite U اشتها ارزو
appetites U اشتها ارزو
desiderate U ارزو کردن
craves U ارزو کردن
wish U ارزو کردن
wish U ارزو خواهش
craved U ارزو کردن
crave U ارزو کردن
wished U ارزو کردن
wishes U ارزو کردن
wishes U ارزو خواهش
optatively U بطور ارزو
aspirer U ارزو کننده
yearned U ارزو کردن
pantingly U ارزو کنان
wills U خواهش ارزو
willed U خواهش ارزو
wisher U ارزو کننده
will U خواهش ارزو
desiring U میل ارزو
desiring U ارزو کردن
desires U میل ارزو
desires U ارزو کردن
desire U میل ارزو
desire U ارزو کردن
aspiring U ارزو داشتن
aspires U ارزو داشتن
wished U ارزو خواهش
cravings U ارزو کردن
aspired U ارزو داشتن
yearns U ارزو کردن
aspire U ارزو داشتن
aspiring U ارزو کردن اشتیاق داشتن
ambition U ارزو جاه طلب بودن
aspires U ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspired U ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspire U ارزو کردن اشتیاق داشتن
ambitions U ارزو جاه طلب بودن
to p for U ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
the optative mood U صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
optimal U حد مطلوب
favourite or vor U مطلوب
favorable U مطلوب
coveted U مطلوب
favourite U مطلوب
optimum U مطلوب
favorites U مطلوب
favourites U مطلوب
desired U مطلوب
optimum U حد مطلوب
indign U نا مطلوب
favorite U مطلوب
ideal U کمال مطلوب
target profit U سود مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
at a premium U بسیار مطلوب
optimal solution U راه حل مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
favourable U موافق مطلوب
optimum U حالت مطلوب
safe velocity U سرعت مطلوب
optimum speed U سرعت مطلوب
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum point U نقطه مطلوب
ideals U کمال مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
optimum height U ارتفاع مطلوب
optimum U مقدار مطلوب
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
desirable U خواستنی مطلوب
lief U مطلوب مایل
merit goods U کالاهای مطلوب
desired leading U مسیر مطلوب
towardly U امید بخش مطلوب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
eligible U واجد شرایط مطلوب
blander U شیرین و مطلوب نجیب
optimal U مربوط به کمال مطلوب
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
bland U شیرین و مطلوب نجیب
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
confirming U مطابق
congurous U مطابق
respondent U مطابق
respondents U مطابق
similiar U مطابق
in keeping U مطابق
frae U مطابق
even with U مطابق
in register U مطابق
correspounding U مطابق
correspoundent U مطابق
corresponding to U مطابق
corresponding to U مطابق با
complied with U مطابق با
agreeably to U مطابق
pursuant U مطابق
consilient U مطابق
accordant U مطابق
corresponding U مطابق
according U مطابق
secundumn U مطابق
incompliance with U مطابق
matched U مطابق
comply U مطابق با
correspondents U مطابق
from U مطابق
similar U مطابق
correspondent U مطابق
complies U مطابق با
after U مطابق
according to U مطابق
complied U مطابق با
within U مطابق
complying U مطابق با
after the manner of U بتقلید مطابق
correspond U مطابق بودن
newfashioned U مطابق مد روز
corresponded U مطابق بودن
corresponds U مطابق بودن
orthodox U مطابق مرسوم
posher U مطابق مد روز
relevant U وابسته مطابق
to U برحسب مطابق
posh U مطابق مد روز
poshest U مطابق مد روز
geometrically U مطابق هندسه
homologize U مطابق شدن
correspound U مطابق بودن
hygienically U مطابق بهداشت
constitutionally U مطابق قانون
conform to U مطابق بودن با
fashionably U مطابق معمول
by the square U مطابق نمونه
by my watch U مطابق ساعت من
traditionally U مطابق احادیث
in accordance with U مطابق موافق
astronomically U مطابق هیئت
as usual U مطابق معمول
corresponding U مطابق متشابه
up-to-date U مطابق روز
trendier U مطابق آخرین مد
synchronises U مطابق بودن
trendiest U مطابق آخرین مد
synchronising U مطابق بودن
synchronize U مطابق بودن
at my request U مطابق با تقاضای من
physiologically U مطابق فیزیولوژی
synchronizes U مطابق بودن
to correspond to U مطابق بودن
adjust U مطابق کردن
pedagogically U مطابق فن تعلیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com