Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sinicize
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinify
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sinicism
U
متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
protocol
U
اداب ورسوم
protocols
U
اداب ورسوم
formality
U
رعایت اداب ورسوم
formal
U
مقید به اداب ورسوم اداری
frenchify
U
اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
High Church
U
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
conventionally
U
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
ethnography
U
تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
sinicize
U
جنبه چینی دادن چینی کردن
standard
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
keep up with the times
U
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
conventional
U
پیروسنت ورسوم
Loudon's hollow wall
U
[دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
ethos
U
عادات ورسوم قومی
adjust
U
مطابق کردن
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
conventionality
U
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
hebraism
U
عادات ورسوم واصطلاحات عبری
sinology
U
مطالعه ادبیات ورسوم چین
synchronised
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
sinify
U
چینی کردن
to adjust
U
وفق دادن
[سازگار کردن]
[مطابق کردن ]
tally
U
تطبیق کردن مطابق بودن
adjusts
U
تسویه نمودن مطابق کردن
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
adjusting
U
تسویه نمودن مطابق کردن
synchronised
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
sovietize
U
مطابق رژیم شوروی کردن
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
tallied
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
U
تطبیق کردن مطابق بودن
to snitch
U
سخن چینی کردن
to form a plot
U
اسباب چینی کردن
gleans
U
خوشه چینی کردن
glean
U
خوشه چینی کردن
gossiping
U
سخن چینی کردن
conspiratress
U
اسباب چینی کردن
to rat
U
سخن چینی کردن
gleanings
U
خوشه چینی کردن
To tell tales. To be a gossip(an informer)
U
خبر چینی کردن
gossiped
U
سخن چینی کردن
to tattletale
[American E]
U
سخن چینی کردن
gleaned
U
خوشه چینی کردن
to tell tales
U
سخن چینی کردن
gossips
U
سخن چینی کردن
gossip
U
سخن چینی کردن
temporalize
U
مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
kaolinize
U
تبدیل به خاک چینی کردن
clip
U
پشم چینی کوتاه کردن
clippings
U
پشم چینی کوتاه کردن
clips
U
پشم چینی کوتاه کردن
clipped
U
پشم چینی کوتاه کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
phoneticism
U
عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
rite
U
اداب
devoir
U
اداب
good manners
U
اداب
habitude
U
اداب
etiquette
U
اداب
elegant maners
U
اداب
ceremonials
U
اداب
rules of decorum
U
اداب
practices
U
اداب
ceremonial
U
اداب
propriety of behaviour
U
اداب
mores
U
اداب
manners
U
اداب
folklore
U
معتقدات واداب ورسوم قدیمی واجدادی افسانههای قومی واجدادی فولکلور
religious rites
U
اداب دینی
liturgies
U
اداب نماز
liturgy
U
اداب نماز
preciosity
U
اداب دانی
tactful
U
مبادی اداب
punctual
U
اداب دان
politest
U
مبادی اداب
politer
U
مبادی اداب
polite
U
مبادی اداب
unmennerly
U
بدون اداب
unmannered
U
بدون اداب
tactfully
U
مبادی اداب
decorum
U
اداب دانی
he has no manners
U
اداب ندارد
military courtesy
U
اداب معاشرت نظامی
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
etiquette
U
علم اداب معاشرت
kith
U
علم اداب معاشرت
tactlessly
U
بدون مبادی اداب
formalism
U
رعایت ائین و اداب
turkism
U
اداب وسنن ترکی
military courtesy
U
رفتارو اداب نظامی
customs of war
U
اداب عرفی جنگ
tactless
U
بدون مبادی اداب
punctilious
U
بسیار مبادی اداب
ritually
U
از روی اداب ومراسم
breach of propriety
U
عدم رعایت اداب
punctiliously
U
بسیار مبادی اداب
anglomania
U
شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
Scotticisms
U
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
unconventionality
U
عدم رعایت اداب و رسوم
toilet training
U
اموزش اداب توالت رفتن
judaize
U
اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
to observe the proprieties
U
اداب معاشرت را نگاه داشتن
Scotticism
U
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
italianism
U
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
smoothie
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothies
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
cad
U
پست و بدون مبادی اداب بودن
cads
U
پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothy
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
clownish
U
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
agriology
U
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
propriety
U
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
occidentalist
U
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
bon ton
U
روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
customs of war
U
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
corresponding to
U
مطابق
correspondent
U
مطابق
correspoundent
U
مطابق
comply
U
مطابق با
complies
U
مطابق با
correspounding
U
مطابق
complied
U
مطابق با
incompliance with
U
مطابق
confirming
U
مطابق
respondents
U
مطابق
respondent
U
مطابق
in keeping
U
مطابق
correspondents
U
مطابق
frae
U
مطابق
in register
U
مطابق
even with
U
مطابق
from
U
مطابق
complied with
U
مطابق با
congurous
U
مطابق
pursuant
U
مطابق
corresponding to
U
مطابق با
within
U
مطابق
complying
U
مطابق با
matched
U
مطابق
similar
U
مطابق
consilient
U
مطابق
according to
U
مطابق
secundumn
U
مطابق
corresponding
U
مطابق
after
U
مطابق
according
U
مطابق
similiar
U
مطابق
accordant
U
مطابق
agreeably to
U
مطابق
after the manner of
U
بتقلید مطابق
to
U
برحسب مطابق
conform to
U
مطابق بودن با
pursuant to
U
مطابق برحسب
synchronised
U
مطابق بودن
by the square
U
مطابق نمونه
fashionably
U
مطابق معمول
corresponds
U
مطابق بودن
corresponded
U
مطابق بودن
physiologically
U
مطابق فیزیولوژی
constitutionally
U
مطابق قانون
correspound
U
مطابق بودن
up to date
U
مطابق روز
at my request
U
مطابق با تقاضای من
up-to-date
U
مطابق روز
pedagogically
U
مطابق فن تعلیم
synchronizes
U
مطابق بودن
newfashioned
U
مطابق مد روز
synchronize
U
مطابق بودن
synchronising
U
مطابق بودن
to correspond to
U
مطابق بودن
traditionally
U
مطابق احادیث
correspond
U
مطابق بودن
by my watch
U
مطابق ساعت من
orthodox
U
مطابق مرسوم
relevant
U
وابسته مطابق
trendy
U
مطابق آخرین مد
trendiest
U
مطابق آخرین مد
posher
U
مطابق مد روز
homologize
U
مطابق شدن
hygienically
U
مطابق بهداشت
poshest
U
مطابق مد روز
trendier
U
مطابق آخرین مد
corresponding
U
مطابق متشابه
posh
U
مطابق مد روز
as usual
U
مطابق معمول
synchronises
U
مطابق بودن
testamentary
U
مطابق با وصیت
geometrically
U
مطابق هندسه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com