Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
infallible
U
مصون از خطا منزه از گناه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sublimating
U
منزه
sublimated
U
منزه
irrefrangible
U
منزه
sacrosanct
U
منزه
sublimate
U
منزه
superempirical
U
منزه
superi or to bribery
U
منزه
sublimates
U
منزه
incorruptive
U
منزه از ارتشاء
incorruptibility
U
منزه از ارتشاء
holy
U
منزه وپاکدامن
holiest
U
منزه وپاکدامن
holier
U
منزه وپاکدامن
polishes
U
منزه کردن واکس زدن
polish
U
منزه کردن واکس زدن
immune
U
مصون
invioable
U
مصون
immundity
U
مصون
inviolate
U
مصون
privileged
U
مصون
inviolable
U
مصون
inviolable
U
مصون ازتعرض
infallible
U
مصون از خطا
immunization
U
مصون کردن
inviolably
U
بطور مصون
irrefrangible
U
نگفتنی مصون
sacred cow
U
شخص مصون از انتقاد
immune from disease
U
مصون از گرفتن ناخوشی
sacred cows
U
شخص مصون از انتقاد
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
mithridatize
U
از اثر زهر مصون کردن
inviolability
U
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
guinea pigs
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
dunnage
U
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
transgression
U
گناه
faulted
U
گناه
fault
U
گناه
misdemeanours
U
گناه
offense
U
گناه
faults
U
گناه
irreproachable
U
بی گناه
cleanhanded
U
بی گناه
sinless
U
بی گناه
sackless
U
بی گناه
offense,etc
U
گناه
offenceless
U
بی گناه
pure of guilt
U
بی گناه
niet culpable
U
بی گناه
misdemeanor
U
گناه
reproachless
U
بی گناه
irreprehensible
U
بی گناه
delict
U
گناه
deep dyed
U
گناه
misdemeanour
U
گناه
misdemeanors
U
گناه
sinned
U
گناه
sinning
U
گناه
offenses
U
گناه
offence
U
گناه
guilt
U
گناه
guiltless
U
بی گناه
crime
U
گناه
blameless
U
بی گناه
vice-
U
گناه
sin
U
گناه
vice
U
گناه
vices
U
گناه
vises
U
گناه
blaming
U
اشتباه گناه
blames
U
اشتباه گناه
blame
U
اشتباه گناه
erring
U
گناه کار
irreprovable
U
بی گناه رد نکردنی
resipiscence
U
اقرار به گناه
resipiscent
U
معترف به گناه
peccabillo
U
گناه کوچک
sin of the f.
U
گناه جسم
sin
U
گناه ورزیدن
to perpetrate a crime
U
گناه کردن
mortal sin
U
گناه کبیره
venial sin
U
گناه صغیره
sinning
U
گناه ورزیدن
sinned
U
گناه ورزیدن
deadly sin
U
گناه کبیره
venial
U
گناه صغیر
misdeeds
U
جرم گناه
guilt feeling
U
احساس گناه
hamartophobia
U
گناه هراسی
peccatophobia
U
گناه هراسی
misdeed
U
جرم گناه
absolution
آمرزش گناه
remission
U
عذر گناه
transgression
U
خطا گناه
blamed
U
اشتباه گناه
crime
U
گناه کردن
capital offence or crime
U
گناه مستوجب اعدام
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
besetting sin
U
گناه دست برندار
to purify from sin
U
از گناه پاک کردن
to sin agaist god
U
بخدا گناه ورزیدن
the f.of adem
U
گناه یا انحراف ادم
a guilty conscience
[about]
U
وجدان با گناه
[بخاطر]
pardoner
U
کشیش امرزنده گناه
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
incendiary crime
U
گناه اتش انگیزی
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
impemitently
U
بااصرار در گناه کاری
i may thank myself
U
گناه از خودم است
d.sin
U
گناه بزرگ عمدی
impenitently
U
بالجاجت در گناه کاری
i am shaped in sin
U
در گناه سرشته شده ام
guilt
U
گناه مجرمیت محکومیت
capital
U
گناه مستوجب اعدام سرمایه
to perpetrate a crime
U
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
to purify from sin
U
از قید گناه ازاد کردن
to acknowledge your own guilt
[culpability]
U
به گناه خود اقرار کردن
absolving
U
کسی را از گناه بری کردن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
absolves
U
کسی را از گناه بری کردن
puratorial
U
پاک کننده گناه کفارهای
absolve
U
کسی را از گناه بری کردن
original sin
U
نخستین گناه ادم ابوالبشر
salvationism
U
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
sin of omission
U
گناه فروگذاری از انجام امری
absolved
U
کسی را از گناه بری کردن
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
conscience-stricken
U
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
dewy-eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
peccability
U
ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
to feel a pang of guilt
U
ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
impenitence
U
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
immune
U
مصون کردن محفوظ کردن
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
U
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
parricidal
U
وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com