Perdic | مصرف نکردنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	inconsumable U	مصرف نکردنی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	average propensity to consume U	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
	diminishing utility U	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
	consumer logistics U	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
	power consumer U	مصرف انرژی مصرف توان
	margin propensity to consume U	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
	indecipherable U	حل نکردنی
	unquestioning U	رد نکردنی
	inextricable U	حل نکردنی
	irrecusable U	رد نکردنی
	unquestionable U	رد نکردنی
	irreprehensible U	ملامت نکردنی
	reproachless U	سرزنش نکردنی
	reproachless U	ملامت نکردنی
	irreprovable U	بی گناه رد نکردنی
	inexplicable U	روشن نکردنی
	incredible U	باور نکردنی
	inviolable U	غصب نکردنی
	inconceivable U	تصور نکردنی
	indefeasible U	لغو نکردنی
	irreprehensible U	سرزنش نکردنی
	irrepealable U	فسخ نکردنی
	unwarrantable U	توجیه نکردنی
	impenetrable U	درک نکردنی
	irreproachable U	ملامت نکردنی
	insuperable U	برطرف نکردنی
	incogitable U	درک نکردنی
	indeclinable U	پرهیز نکردنی
	indefeasibility U	لغو نکردنی
	inapplicable U	تطبیق نکردنی
	indefectible U	عیب نکردنی
	inextinguishable U	مستهلک نکردنی
	irrepealable U	لغو نکردنی
	unbelievable U	باور نکردنی
	irrepressible U	جلوگیری نکردنی
	incomprehensible U	درک نکردنی
	unwarranted U	توجیه نکردنی
	irreproachable U	سرزنش نکردنی
	indecipherable U	کشف نکردنی
	irrepleviable U	رفع توقیف نکردنی
	flattest U	ثابت یا تغییر نکردنی
	flat U	ثابت یا تغییر نکردنی
	fairy tale U	داستان باور نکردنی
	imperceptible U	نفهمیدنی درک نکردنی
	inadmissible U	ناپسندیده تصدیق نکردنی
	irreplevisable U	رفع توقیف نکردنی
	intangible U	بغرنج درک نکردنی
	fairy tales U	داستان باور نکردنی
	to be left in disbelief <idiom> U	باور نکردنی بودن
	irreclaimable U	بازیافت نکردنی درست نشدنی
	inextensible U	بسط نا پذیر منقرض نکردنی
	inexpugnable U	حمله نا پذیر منقرض نکردنی
	inexpiable U	مرمت ناپذیر جبران نکردنی
	indefensible U	غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
	indivertible U	انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
	inconceivable U	غیر قابل ادراک باور نکردنی
	inconvincible U	اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
	assoil U	اصل تغییر نکردنی مجموع یا حاصل ضرب بخشیدن
	life cycle hypothesis U	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
	pigou effect U	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
	illmitable U	محدود نکردنی محدود نشدنی
	wasteful U	مصرف
	consumerism U	مصرف
	sodden U	بی مصرف
	extravagant U	مصرف
	waster U	مصرف
	wasters U	مصرف
	consumption U	مصرف
	good for nothing U	بی مصرف
	expense U	مصرف
	consumption possibility line U	حد مصرف
	comsumption U	مصرف
	offtake U	مصرف
	of no a U	بی مصرف
	aggregate consumption U	مصرف کل
	overall consumption U	مصرف کل
	expenditure U	مصرف
	unemployed U	بی مصرف
	disposal U	مصرف
	income consumption curve U	مصرف
	waste U	بی مصرف
	usage U	مصرف
	usages U	مصرف
	wastes U	بی مصرف
	otiose U	بی مصرف
	consumption rate U	میزان مصرف
	consumption rate U	اهنگ مصرف
	consumption schedule U	جدول مصرف
	consumption theory U	نظریه مصرف
	consumerism U	مصرف گرایی
	consumer brand U	کالای پر مصرف
	consumption rate U	نواخت مصرف
	throwaway U	یکبار مصرف
	consumption function U	تابع مصرف
	power consumption U	مصرف قدرت
	put away U	مصرف کردن
	rate of consumption U	نرخ مصرف
	national consumption U	مصرف ملی
	maximum power demand U	مصرف حداکثر
	ready for use U	اماده مصرف
	mass consumption U	مصرف کلان
	mass consumption U	مصرف انبوه
	ready use U	اماده مصرف
	rival consumption U	مصرف رقابتی
	home use entry U	اعلامیه مصرف
	propensity to consume U	تمایل به مصرف
	propensity to consume U	گرایش به مصرف
	productive consumption U	مصرف مولد
	power consumer U	مصرف برق
	power consumption U	مصرف برق
	present consumption U	مصرف جاری
	present consumption U	مصرف حال
	permanent consumption U	مصرف دائمی
	per capita water consumption U	مصرف سرانه اب
	per capita consumption U	مصرف سرانه
	peak load U	بحبوحه مصرف
	partial substitution U	جانشینی مصرف
	private consumption U	مصرف خصوصی
	irrigation consumption U	مصرف ابیاری
	internal power U	مصرف داخلی
	fuel consumption U	مصرف سوخت
	transitory consumption U	مصرف انتقالی
	unproductive consumption U	مصرف بیهوده
	expenditure credit U	اعتبار مصرف
	utilizable <adj.> U	قابل مصرف
	excise tax U	مالیات بر مصرف
	usage rate U	نرخ مصرف
	energy consumption U	مصرف انرژی
	use up U	مصرف کردن
	transitory consumption U	مصرف گذرا
	gasoline consumption U	مصرف بنزین
	to use up U	مصرف کردن
	internal consumption U	مصرف داخلی
	industrial consumption U	مصرف صنعتی
	induced consumption U	مصرف تشویقی
	induced consumption U	مصرف القائی
	optional consumption U	مصرف اختیاری
	idle stock U	موجودی بی مصرف
	throw away U	چیز بی مصرف
	home consumption U	مصرف داخلی
	home consumption U	مصرف خانگی
	high mass consumption U	مصرف انبوه
	domestic consumption U	مصرف خانگی
	applicable <adj.> U	قابل مصرف
	consumed U	مصرف کردن
	consume U	مصرف کردن
	spends U	مصرف کردن
	spend U	مصرف کردن
	consumes U	مصرف کردن
	suitable <adj.> U	قابل مصرف
	usable <adj.> U	قابل مصرف
	useful <adj.> U	قابل مصرف
	utilization U	مصرف بکاربری
	utilisable [British] <adj.> U	قابل مصرف
	eats U	مصرف کردن
	eat U	مصرف کردن
	usage U	مورد مصرف
	using U	مورد مصرف
	disposable U	مصرف شدنی
	utilisation [British] U	مورد مصرف
	utilization U	مورد مصرف
	usages U	موارد مصرف
	utilisations U	موارد مصرف
	utilizations U	موارد مصرف
	uses U	استعمال مصرف
	TAN [Transaction authentication number] U	رمز یکبار مصرف
	use U	استعمال مصرف
	exhausted U	مصرف شده
	dismantle U	بی مصرف کردن
	dismantled U	بی مصرف کردن
	expenditure U	میزان مصرف
	rags U	بی مصرف شدن
	rag U	بی مصرف شدن
	expendable U	مصرف پذیر
	dismantling U	بی مصرف کردن
	dismantles U	بی مصرف کردن
	recive U	مصرف کنید
	exploitation [utilization] U	مورد مصرف
	utilizable <adj.> U	مصرف کردنی
	consumption possibility line U	خط امکانات مصرف
	consumers U	مصرف کننده
	useful <adj.> U	مصرف کردنی
	bootless U	بی مصرف بی علاج
	autonomous consumption U	مصرف مستقل
	applicable <adj.> U	مصرف کردنی
	suitable <adj.> U	مصرف کردنی
	usable <adj.> U	مصرف کردنی
	shelf life U	تاریخ مصرف
	utilisable [British] <adj.> U	مصرف کردنی
	using U	استعمال مصرف
	capital consumption U	مصرف سرمایه
	conspicious consumption U	مصرف تجملی
	conspicuious consumption U	مصرف تجملی
	abuse U	سوء مصرف
	consumable U	مصرف شدنی
	abused U	سوء مصرف
	users U	مصرف کننده
	abuses U	سوء مصرف
	user U	مصرف کننده
	consumer U	مصرف کننده
	coefficient of utility U	ضریب مصرف