Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
knot
U
مشکل عقده
knots
U
مشکل عقده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ScanDisk
U
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
U
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
ganglion
U
عقده
complexes
U
عقده
complex
U
عقده
superiority complex
U
عقده ای
medea complex
U
عقده میدیا
inferiority complex
U
عقده حقارت
nodule
U
برامدگی عقده
obsessions
U
عقده روحی
obsession
U
عقده روحی
spinal ganglion
U
عقده نخاعی
edipus complex
U
عقده ادیپ
complex
U
عقده روانی
sympathetic ganglion
U
عقده سمپاتیک
universal complex
U
عقده همگانی
complexes
U
عقده روانی
inferiority complexes
U
عقده حقارت
lump in throat
U
عقده در گلو
jocasta complex
U
عقده یوکاستا
ganglionated
U
عقده دار
mother complex
U
عقده مادری
electra complex
U
عقده الکترا
oedipus complex
U
عقده ادیپ
diana complex
U
عقده دیانا
orestes complex
U
عقده اورستس
complex indicator
U
نشانگر عقده
nodules
U
برامدگی عقده
medea complex
U
عقده فرزند کشی
preganglionic
U
قبل از عقده عصبی
obsessing
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsesses
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsess
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsessed
U
ایجاد عقده روحی کردن
preganglionic
U
وابسته به جلو عقده عصبی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
problem
U
مشکل
problems
U
مشکل
scarc ely
U
مشکل
jigsaw
U
مشکل
jigsaws
U
مشکل
quandary
U
مشکل
quandaries
U
مشکل
difficult
U
مشکل
uphill
U
مشکل
floorer
U
سوال مشکل
free from error
<adj.>
U
بدون مشکل
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
hard to please
U
مشکل پسند
description of error
U
توضیح مشکل
miminy piminy
U
مشکل پسند
error description
U
توضیح مشکل
fault description
U
توضیح مشکل
finicality
U
مشکل پسندی
finically
U
مشکل پسندانه
off the hook
<idiom>
U
دورشدن از مشکل
up the creek
<idiom>
U
به مشکل برخودن
in a bind
<idiom>
U
به مشکل افتادن
kick up a fuss
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
ills
U
مشکل سخت
bisexuals
U
خنثی مشکل
bisexual
U
خنثی مشکل
f.in taste
U
مشکل پسند
fastidiousness
U
مشکل پسندی
hardly
U
مشکل بزحمت
feeding problem
U
مشکل تغذیه
defect description
U
توضیح مشکل
open sesame
U
مشکل گشا
picksome
U
مشکل پسند
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
deep water
<idiom>
U
مشکل سخت
hardest
U
مشکل شدید
exquisite taste
U
مشکل پسندی
harder
U
مشکل شدید
ill
U
مشکل سخت
hard
U
مشکل شدید
ill-
U
مشکل سخت
What's the problem?
U
مشکل کجاست؟
solutions
U
پاسخ یک مشکل
solution
U
پاسخ یک مشکل
have a time
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
problem identification
U
بازشناسی مشکل
immaculate
<adj.>
U
بدون مشکل
flawless
<adj.>
U
بدون مشکل
sound
<adj.>
U
بدون مشکل
fastidious
U
مشکل پسند
impeccable
<adj.>
U
بدون مشکل
faultless
<adj.>
U
بدون مشکل
head above water
<idiom>
U
آشکاری مشکل
catastrophic error
U
خطا یا مشکل در کل سیستم
unhandy
U
مشکل بدست امده
Gordian knots
U
مشکل معما مانند
to resolve a doubt
U
حل مشکل یاشبهه کردن
mooney problem checklist
U
مشکل سنج مونی
problem behavior
U
رفتار مشکل افرین
to put the a. in the helve
U
مشکل یامعمائی را حل کردن
can of worms
<idiom>
U
مشکل پیچیده وسردرگم
mystification
U
مشکل وپیچیده سازی
problem child
U
کودک مشکل افرین
Gordian knot
U
مشکل معما مانند
raise eyebrows
<idiom>
U
ایجاد مشکل و زحمت
solved
U
یافتن پاسخ یک مشکل
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
in a world of one's own
<idiom>
U
مشکل عمیق داشتن
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
no picnic
<idiom>
U
ناخوش آیند ،مشکل
solve
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solving
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solves
U
یافتن پاسخ یک مشکل
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
calculation
U
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
resource person
U
فرد مشکل گشا
end
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
turn tail
<idiom>
U
فرار از خطر یا مشکل
it is particularly difficult
U
بیک طرزمخصوصی مشکل است
difficult terrain
U
زمین مشکل برای عبور
harden
U
مشکل کردن سخت شدن
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
Problem - solving .
U
گره گشایی ( رفع مشکل )
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
clear up
<idiom>
U
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering
U
مشکل یا مساله قابل بحث
hardens
U
مشکل کردن سخت شدن
mattered
U
مشکل یا مساله قابل بحث
matter
U
مشکل یا مساله قابل بحث
finicking
U
جلوه فروش مشکل پسند
matters
U
مشکل یا مساله قابل بحث
intricate design
U
نقش پیچیده، درهم و مشکل
i can add rapidly
U
مشکل مارا زیاد کرد
iteration
U
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
formulae
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
problem
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
formulas
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formula
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
advanced
U
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
he can scarcely have done that
U
مشکل این کار را کرده باشد
procedure
U
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
calculate
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliary
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conferences
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
auxiliaries
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
getting
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
squirelly
U
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
conference
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
get
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
bug
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
problems
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bugs
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
attended operation
U
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
graveyard
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
tide (someone) over
<idiom>
U
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
bugging
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
alternated
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
caught between two stools
<idiom>
U
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
alternate
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
frame
U
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
alternates
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
seamless integration
U
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
yorker
U
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
scalogram
U
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
linear
U
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
real time
U
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
components
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scallywag
U
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
brute force method
U
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
to upset the applecart
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
cascaded star
U
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge
U
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic
U
محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hooks
U
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook
U
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alerts
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerted
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com