English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
check indicator U مشخص کننده مقابله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
checking program U برنامه مقابله کننده
descriptor U کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
indicating U مشخص کننده
markers U مشخص کننده
marker U مشخص کننده
discriminant U مشخص کننده
indication lamp U لامپ مشخص کننده
overflow indicator U مشخص کننده سرریزی
insigne U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
determiners U مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determiner U مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
insignia U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
conditional U مین کننده وقوع چندین کار مشخص
marker circle U دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما
lumber's line U خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
retrieval U سیستم جستجوکه تامین کننده اطلاعات مشخص ازپایگاه داده ها برای کاربراست
returned U کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returns U کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return U کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returning U کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
BIM U نشانه مشخص کننده شروع رشته دادهای که روی دیسک درایو یا نوار ضبط شده است
Q Channel U یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
check U مقابله کردن مقابله
checked U مقابله کردن مقابله
checks U مقابله کردن مقابله
beach marker U علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
rs c U استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
confrontations U مقابله
opposition U مقابله
bucking U مقابله
confrontation U مقابله
check U مقابله
collations U مقابله
collation U مقابله
transfer check U مقابله
checked U مقابله
checking U مقابله
controlment U مقابله
echo check U مقابله
counterview U مقابله
contrasted U مقابله
contrasts U مقابله
contrasting U مقابله
checks U مقابله
contrast U مقابله
spot check U مقابله موضعی
checks and balance U کنترل و مقابله
diagnostic check U مقابله تشخیصی
bucking coil U پیچک مقابله
reciprocity U مقابله به مثل
limit check U مقابله حدود
retaliation U مقابله به مثل
spell checker U مقابله گر املائی
system check U مقابله سیستم
modulo n check U مقابله به پیمانه
sum check U مقابله جمعی
check point U نقطه مقابله
check list U سیاهه مقابله
casting out nines U مقابله نه نهی
loop checking U مقابله حلقه
checklist U سیاهه مقابله
marginal check U مقابله مرزی
spot checks U مقابله موضعی
check indicator U نماینده مقابله
built in check U مقابله توکار
opposability U مقابله پذیری
countering U مقابله کردن
visual check U مقابله دیداری
beard U مقابله کردن
beards U مقابله کردن
parity checking U مقابله توازن
acounter U مقابله کردن
sequence check U مقابله ترتیب
sequence checking U مقابله ترتیبی
arithmetic check U مقابله حسابی
cross-examinations U پرسش و مقابله
cross-examination U پرسش و مقابله
twin check U مقابله توام
selection check U مقابله گزینش
visual check U مقابله بصری
dynamic check U مقابله پویا
collate U مقابله کردن
automatic check U مقابله خودکار
collated U مقابله کردن
collates U مقابله کردن
collating U مقابله کردن
crossecheck U مقابله مجدد
parity check U مقابله ایستایی
parity check U مقابله توازن
repels U مقابله کردن
sight check U مقابله چشمی
validity check U مقابله اعتبار
repel U مقابله کردن
countered U مقابله کردن
algebra U جبر و مقابله
cyclic check U مقابله چرخهای
counter U مقابله کردن
overflow check U مقابله سرریز
sight check U مقابله نظری
check boxes U جعبههای مقابله
data check U مقابله داده ها
repelling U مقابله کردن
repelled U مقابله کردن
collated U مقابله وتطبیق کردن
tick off U نشان رسیدگی و مقابله
hardware check U مقابله سخت افزاری
counter military U مقابله باعملیات نظامی
collate U مقابله وتطبیق کردن
reciprocates U مقابله به مثل نمودن
syntax checker U مقابله نحوه گری
reciprocated U مقابله به مثل نمودن
duplication check U مقابله از راه تکرار
reciprocate U مقابله به مثل نمودن
vertical parity check U مقابله توان عمدی
collates U مقابله وتطبیق کردن
parity check U مقابله کردن توازن
check U مقابله کردن بررسی
longitudinal redundancy check U مقابله افزونگی طولی
checked U مقابله کردن بررسی
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
checks U مقابله کردن بررسی
odd even check U مقابله فرد و زوج
dump check U مقابله حین روبرداری
collating U مقابله وتطبیق کردن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart U اغازگر مجدد نقطه مقابله
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
i raked all algebra U جبر و مقابله را زیر و روکردم
disaster control U روش مقابله با سوانح و بلایا
Touché! U خوب مقابله کردی! [در بحثی]
rencounter U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc U Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencontre U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking U فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato U پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
specifics U مشخص
highlighted U مشخص
pronounced U مشخص
indistinctive U نا مشخص
signate U مشخص
distinct U مشخص
highlight U مشخص
kenspeckle U مشخص
highlights U مشخص
physiognomonic U مشخص
named U مشخص
distinguished U مشخص
specific U مشخص
specific code U کد مشخص
distinctive U مشخص
marked U مشخص
retaliation U تلافی کردن مقابله کردن به مثل
define U مشخص کردن
defines U مشخص کردن
clean cut U مشخص واضح
clean-cut U مشخص واضح
unarguable U غیرقابلبحثمعلوم مشخص
defined U مشخص کردن
delineating U مشخص کردن
cleaners U مشخص واضح
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com