Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
absolute paths
U
مسیر نسبت به یک مبنا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rise and fall
U
تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
U
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup
U
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
U
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
benchmarks
U
مبنا
datum
U
مبنا
grade line
U
خط مبنا
base line
U
خط مبنا
radix
U
مبنا
basis
U
مبنا
benchmark
U
مبنا
datum line
U
خط مبنا
datum deck
U
پل مبنا
bottom plate
U
صفحه مبنا
base piece
U
توپ مبنا
base point
U
نقطه مبنا
base piece
U
قبضه مبنا
design speed
U
سرعت مبنا
base period
U
زمان مبنا
outline plan
U
طرح مبنا
bench mark
U
نشانه مبنا
basic capacity
U
گنجایش مبنا
base peak
U
پیک مبنا
base number
U
عدد مبنا
base mortar
U
قبضه مبنا
base price
U
قیمت مبنا
basic price
U
قیمت مبنا
chart base
U
چارت مبنا
radix point
U
نقطه مبنا
basis
U
مبنا بنیاد
reference cell
U
پیل مبنا
basis price
U
قیمت مبنا
basing rate
U
نرخ مبنا
basic load
U
بار مبنا
reference electrode
U
الکترود مبنا
base unit
U
یکان مبنا
base camp
U
پایگاه مبنا
base speed
U
سرعت مبنا
datum
U
سطح مبنا
radix complement
U
مکمل مبنا
reference phase
U
فاز مبنا
reference piece
U
توپ مبنا
datum plane
U
افق مبنا
reference point
U
نقطه مبنا
base rates
U
نرخ مبنا
flat paint
U
رنگ مبنا
foundation
U
پایه مبنا
base address
آدرس مبنا
range
U
منحنی مبنا
ranged
U
منحنی مبنا
base rates
U
تعرفه مبنا
base rate
U
نرخ مبنا
base rate
U
تعرفه مبنا
base mortar
U
خمپاره مبنا
base map
U
نقشه مبنا
ranges
U
منحنی مبنا
flash color
U
رنگ مبنا
ranged
U
تغییر کردن خط مبنا
elevation
U
تراز از سطح مبنا
base stock control
U
کنترل موجودی مبنا
range
U
تغییر کردن خط مبنا
base symbol
U
علایم قراردادی مبنا
elevations
U
تراز از سطح مبنا
ranges
U
تغییر کردن خط مبنا
base line end station
U
ایستگاه انتهایی خط مبنا
mixed radix notation
U
نشان گذاری امیخته مبنا
reference line
U
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
base circle
U
هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
summits
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route
U
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane
U
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg
U
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trunkair route
U
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
plene administravit
U
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
reference datum
U
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
test piece
U
توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
hexadecimal notation
U
سیستم اعداد به همراه اعداد مبنا و A تا F
base depot
U
امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
hex
U
سیستم اعداد به همراه اعداد مبنا و A تا F
basic ration
U
جیره مقدماتی جیره مبنا
format
U
نسبت
relational
U
نسبت
formats
U
نسبت
rates
U
نسبت
respects
U
نسبت
in respect of
U
به نسبت
ratio
U
نسبت
to
U
تا نسبت به
in relation to
U
نسبت به
in respect of
U
نسبت به
proportion
U
نسبت
quotient
U
نسبت
cognation
U
نسبت
kinship
U
نسبت
in connexion with
U
نسبت به
proportions
U
نسبت
rapport
U
نسبت
towards
U
نسبت به
in proprotion to
U
نسبت به
in regard of
U
نسبت به
in regard to
U
نسبت به
quotients
U
نسبت
in the ratio of
U
به نسبت
than
U
نسبت به
the rat of to
U
نسبت دو به سه
rate
U
نسبت
In the ration lf one to ten .
U
به نسبت یک به ده
with respect to
U
نسبت به
as compared to
U
نسبت به
apropos of
U
نسبت به
bearing
U
نسبت
proportional
U
به نسبت
ratios
U
نسبت
respect
U
نسبت
In what proportion ?
U
به چه نسبت ؟
uncross
U
نسبت
relation
U
نسبت
t ratio
U
نسبت تی
receding leg
U
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
impute
U
نسبت دادن
ascribing
U
نسبت دادن
imputed
U
نسبت دادن
feedback ratio
U
نسبت فیدبک
imputing
U
نسبت دادن
imputes
U
نسبت دادن
factor proportion
U
نسبت عوامل
mole ratio
U
نسبت مولی
void ratio
U
نسبت منفذها
voltage ratio
U
نسبت ولتاژ
water cement ratio
U
نسبت اب و سیمان
ascribes
U
نسبت دادن
distribution ratio
U
نسبت توزیع
ascribe
U
نسبت دادن
operating ratio
U
نسبت عملیاتی
ascribed
U
نسبت دادن
connection
U
بستگی نسبت
nines complement
U
متمم نسبت به 9
deposit ratio
U
نسبت سپرده
connexions
U
بستگی نسبت
error ratio
U
نسبت خطا
favouritism
U
مساعدت نسبت به
one's complement
U
متمم نسبت به یک
toward
U
بطرف نسبت به
weight ratio
U
نسبت وزن
in d. of
U
با بی اعتنایی نسبت به
absorption ratio
U
نسبت جذب
hit ratio
U
نسبت اصابت
abundance ratio
U
نسبت فراوانی
acidity coefficient
U
نسبت اکسیژن
oxygen ration
U
نسبت اکسیژن
activity ratio
U
نسبت فعالیت
imputable
U
نسبت دادنی
image ratio
U
نسبت تصویر
impedance ratio
U
نسبت امپدانس
abundance
U
نسبت فراوانی
visibility
U
نسبت دید
impluse ratio
U
نسبت ایمپولز
impluse ratio
U
نسبت ضربه
imputation
U
نسبت دادن
inverse ratio or proportion
U
نسبت معکوس
inverse ratio
U
نسبت معکوس
ionic ratio
U
نسبت یونی
advalorem
U
به نسبت قیمت
affine
U
نسبت سلبی
aspect ratio
U
نسبت صفحه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com