English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
botulism U مسمومیت غذایی حاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
venenation U مسمومیت
intoxication U مسمومیت
saperaemia U مسمومیت
poisoning U مسمومیت
alcoholic intoxication U مسمومیت الکلی
detoxification U دفع مسمومیت
saturnism U مسمومیت از سرب
chloralism U مسمومیت ازکلورال
toxaemia U مسمومیت خون
leadpoisoning U مسمومیت از سرب
toxemia U مسمومیت خونی
cocainism U مسمومیت ازکوکایین
blood poisoning U مسمومیت خون
plumbism U مسمومیت در اثر سرب
acute alcoholic intoxication U مسمومیت حاد الکلی
toxic epilepsy U حمله در نتیجه مسمومیت
bad blood U مسمومیت خون دراثرعصبانیت
detoxify U رفع کردن مسمومیت
ergotism U مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
detoxification U مرتفع شدن حالت مسمومیت
strychninism U مسمومیت مزمن در اثراستعمال ممتد استرکنین
phosphorism U مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
toxicosis U بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
sepsis U مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
dietetical U غذایی
alimental U غذایی
messes U هم غذایی
alimentary U غذایی
trophic U غذایی
mess U هم غذایی
food web U شبکه غذایی
nutritiveness U خاصیت غذایی
food pyramid U هرم غذایی
food program U برنامه غذایی
food perference U رجحان غذایی
food packet U بسته غذایی
food industries U صنایع غذایی
lymph U شیره غذایی
food deprivation U محرومیت غذایی
food dtufe stuff U ماده غذایی
dieted U برنامه غذایی
dieting U برنامه غذایی
dieted U رژیم غذایی
food poisoning U مسمویت غذایی
diet U رژیم غذایی
diet U برنامه غذایی
regimen U پرهیز غذایی
ration U جیره غذایی
rationed U جیره غذایی
rations U جیره غذایی
dieting U رژیم غذایی
diets U برنامه غذایی
regimens U پرهیز غذایی
food preference U پسند غذایی
foodstuff U ماده غذایی
foodstuffs U ماده غذایی
food chains U زنجیره غذایی
food chain U زنجیره غذایی
diets U رژیم غذایی
dietetic U وابسته به رژیم غذایی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
dietary U مربوط به رژیم غذایی
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
Adulterated foodstuff. U مواد غذایی تقلبی
provision room U انبار مواد غذایی
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
macronutrient U عنصر غذایی پر مصرف
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
dietetics U برنامه ریزی غذایی
grazing food chain U زنجیره غذایی چرندگان
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
table of food equivalents U جدول ارزش جیره غذایی
stirabout U غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
master menu U برنامه غذایی اصلی یکان
nutrients U ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrient U ماده مقوی از لحاظ غذایی
sitology U علم تغذیه ورژیم غذایی
ration factor U ضریب اماد جیره غذایی
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
to have the munchies for something U یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن
convenience food U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
self digestion U جذب خود بخود مواد غذایی
cure meat U نمک سود کردن مواد غذایی
dietetics U فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
convenience foods U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
commissary U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissaries U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
k ration U بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
fudging U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudges U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudge U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudged U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
agrobiology U مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com