English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ergotism U مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sepsis U مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
toxicosis U بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
ergot of rye U سگاله
ergot U سگاله مرض
ergotine U ماده اصلی سگاله
ergotize U سگاله زده کردن
saperaemia U مسمومیت
intoxication U مسمومیت
poisoning U مسمومیت
venenation U مسمومیت
detoxification U دفع مسمومیت
alcoholic intoxication U مسمومیت الکلی
toxemia U مسمومیت خونی
leadpoisoning U مسمومیت از سرب
cocainism U مسمومیت ازکوکایین
toxaemia U مسمومیت خون
saturnism U مسمومیت از سرب
chloralism U مسمومیت ازکلورال
blood poisoning U مسمومیت خون
plumbism U مسمومیت در اثر سرب
detoxify U رفع کردن مسمومیت
bad blood U مسمومیت خون دراثرعصبانیت
botulism U مسمومیت غذایی حاد
acute alcoholic intoxication U مسمومیت حاد الکلی
toxic epilepsy U حمله در نتیجه مسمومیت
detoxification U مرتفع شدن حالت مسمومیت
strychninism U مسمومیت مزمن در اثراستعمال ممتد استرکنین
phosphorism U مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
advantages accruning from U مزایای حاصله
assessments U تعیین نتایج حاصله
feed back U بکارگیری اطلاعات حاصله
assessment U تعیین نتایج حاصله
elbow grease U نیروی حاصله از کاردستی
emblements U منافع حاصله از زمین
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
gulp U صدای حاصله از عمل بلع
bombing errors U اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
coriolis effect U اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulped U صدای حاصله از عمل بلع
gulps U صدای حاصله از عمل بلع
gulping U صدای حاصله از عمل بلع
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
solunar U حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
spirochetosis U ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
platinum black U گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
windchill U سرمای حاصله از وزش باد تبرید
working asset U سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
thermojet U نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
scumble U نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
craters U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
yaws U بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
crater U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
hypervitaminosis U ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
profits a prendre U درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
solipsism U فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
to drink wine U می خوردن شراب خوردن
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy U معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation U بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
spermatid U سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
cloud chamber effect U اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
glided U سر خوردن
eroding U خوردن
trundle U غل خوردن
glide U سر خوردن
to go with U خوردن به
buckled U تا خوردن
erodes U خوردن
trundling U غل خوردن
budge U جم خوردن
trundled U غل خوردن
budged U جم خوردن
polish off U خوردن
budging U جم خوردن
budges U جم خوردن
to get outside of U خوردن
hurtles U خوردن
glides U سر خوردن
buckles U تا خوردن
trundles U غل خوردن
eroded U خوردن
erode U خوردن
abut U خوردن
abutted U خوردن
hurtle U خوردن
grubbed U خوردن
grub U خوردن
To be crossed out ( eliminated , omitted ) . U خط خوردن
hurtled U خوردن
hurtling U خوردن
eating U خوردن
to eat into U خوردن
slid U سر خوردن
eats U خوردن
abuts U خوردن
to break ones fast U خوردن
to fall aboard U خوردن
stirs U جم خوردن
stirrings U جم خوردن
stirred U جم خوردن
to makea meal of U خوردن
to overfeed oneself U پر خوردن
to overload stomach U پر خوردن
stir U جم خوردن
to drink water U اب خوردن
to run a U خوردن
gliding U سر خوردن
to swear by all that is sacred U خوردن
eat U خوردن
cares U غم خوردن
gluts U پر خوردن
sampled U خوردن
knock against U خوردن به
butt U خوردن
corroding U خوردن
butted U خوردن
butts U خوردن
cared U غم خوردن
gluttonize U پر خوردن
gormandize U پر خوردن
grubs U خوردن
care U غم خوردن
hit U خوردن
buckle U تا خوردن
look back U سر خوردن
corrodes U خوردن
hitting U خوردن
corroded U خوردن
corrode U خوردن
manducate U و خوردن
occlude U خوردن
lap vt U خوردن به
glut U پر خوردن
sample U خوردن
feeds U خوردن
hits U خوردن
feed U خوردن
baet U خوردن
lamented U تاسف خوردن
oscillate U تاب خوردن
lament U تاسف خوردن
coaptation U بهم خوردن
beguiled U فریب خوردن
quake U تکان خوردن
oscillates U تاب خوردن
oscillated U تاب خوردن
beguiles U فریب خوردن
lamenting U تاسف خوردن
dish out U در بشقاب خوردن
grudge U غبطه خوردن بر
grudged U غبطه خوردن بر
to be defected U شکست خوردن
to be of avail U بدرد خوردن
to break ones fast U ناشتایی خوردن
stragger U تلوتلو خوردن
grudges U غبطه خوردن بر
comestible U قابل خوردن
frounce U چین خوردن
to break rank U بهم خوردن
corrugate U چین خوردن
collission U بهم خوردن
to drink to the lees U دردش را هم خوردن
laments U تاسف خوردن
to come under the hammer U چوب خوردن
devoured U حریصانه خوردن
gobble U حریصانه خوردن
chaw U غذا خوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com