English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take over U مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swaps U جانشین کردن
swopped U جانشین کردن
swap U جانشین کردن
substituting U جانشین کردن
substituted U جانشین کردن
swopping U جانشین کردن
swops U جانشین کردن
kludge U جانشین کردن
substitute U جانشین کردن
swapped U جانشین کردن
fill in U جانشین کردن
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
ingraft U در ذهن جانشین کردن
substituted U تعویض جانشین کردن
substituting U تعویض جانشین کردن
substitute U تعویض جانشین کردن
vicarious U به نیابت قبول کردن جانشین
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
succedent U جانشین
successor U جانشین
standby U جانشین
subsitute U جانشین
surrogates U جانشین
succedaneum U جانشین
succeeder U جانشین
locumtenens U جانشین
standbys U جانشین
surrogate U جانشین
superseder U جانشین
deputy U جانشین
substitute U جانشین
substituted U جانشین
deputies U جانشین
substituting U جانشین
locum U جانشین
locums U جانشین
vicar U جانشین
vicars U جانشین
imam or imaum U جانشین
relief U جانشین
replacements U جانشین
heir U جانشین
replacement U جانشین
absence indicator U جانشین
standby application U کاربرد جانشین
father surrogate U جانشین پدر
complete substitution U جانشین کامل
substitute goods U کالاهای جانشین
wlldcard U علامت جانشین
substitute goals U هدفهای جانشین
alternate forms U شکلهای جانشین
fill in U جانشین شونده
mother surrogate U جانشین مادر
aliases U نام جانشین
replacements U جانشین سازی
alias U نام جانشین
surreptitiously U محرمانه جانشین
backup U جانشین بازیگر
displace U جابجاکردن جانشین
incomer U جانشین مهاجر
displace U جانشین شدن
displaced U جابجاکردن جانشین
displaced U جانشین شدن
displaces U جابجاکردن جانشین
displaces U جانشین شدن
displacing U جابجاکردن جانشین
displacing U جانشین شدن
heir U جانشین شدن
vicar of christ U جانشین یا خلیفه
he succeeded his father U جانشین پدرش شد
expromissor U جانشین بدهکار
mother substitute U جانشین مادر
surrogates U جانشین شدن
substitution U جانشین سازی
repeater U پرچم جانشین
displacement U جانشین سازی
succedaneous U متعاقب جانشین
pinch U اندک جانشین
vacant succession U بدون جانشین
surrogate U جانشین شدن
b. eliminator U جانشین باتری ب
pinches U اندک جانشین
to take over U جانشین شدن
replacement U جانشین سازی
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
deputies U قائم مقام جانشین
stand-in U جانشین هنرپیشه شدن
stand-ins U جانشین هنرپیشه شدن
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
stand in U جانشین هنرپیشه شدن
vice chief of staff U جانشین رئیس ستاد
standards U کالای جانشین رزمی
stand in for someone <idiom> U جانشین کسی بودن
standard U کالای جانشین رزمی
to take the place of something U جانشین چیزی شدن
deputy U قائم مقام جانشین
locumtenens U کفیل جانشین موقت
vicegerent U جانشین قائم مقام
substitution test U ازمون جانشین سازی
subrogation U نیابت جانشین سازی
symbol substitution test U ازمون جانشین سازی نمادها
succee U جانشین شدن میراث بردن
make do with something <idiom> U جانشین چیزی به جای چیزدیگر
acceptable product U فراورده جانشین قابل قبول
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
succession of the presidency U سیستم تعیین جانشین درریاست
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
expansion U فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
standards U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
fuzzy logic U نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy theory U نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
potential substitution U حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
Overdrive U قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
modes U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
mode U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
take over from U کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن
tokens U کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token U کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
conquests U غلبه کردن
conquest U غلبه کردن
conquering U غلبه کردن
conquers U غلبه کردن
overcomes U غلبه کردن
overcome U غلبه کردن
to bear down U غلبه کردن بر
overcoming U غلبه کردن
conquer U غلبه کردن
supersedes U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersede U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
superseding U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseded U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
overpowered U فتح و غلبه کردن
overpowers U فتح و غلبه کردن
to gain a victory over U ففریافتن بر غلبه کردن بر
overpower U فتح و غلبه کردن
united nations organization U سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
overlooked U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlook U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooks U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
Conservative Party U یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
inherit U مالک شدن جانشین شدن
inheriting U مالک شدن جانشین شدن
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
inherits U مالک شدن جانشین شدن
mode U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
modes U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
prevail U مسلط
prevailed U مسلط
prevails U مسلط
hegemonic U مسلط
preponderant U مسلط
dominant U مسلط
overruling U مسلط
predominant U مسلط
commanding U مسلط
predominate U مسلط بودن
overrules U مسلط شدن بر
sovereigns U حاکم مسلط
predominates U مسلط بودن
predominated U مسلط بودن
come over U مسلط شدن بر
predominating U مسلط بودن
overrule U مسلط شدن بر
regnant U حکمفرما مسلط
thalassocrat U مسلط بردریا
sovereign U حاکم مسلط
overruled U مسلط شدن بر
over rule U مسلط شدن
hagride U مسلط شدن بر
holding company U کمپانی مسلط
dominant firm U واحد تجارتی مسلط
conquest U غلبه
ascendancey U غلبه
victory U غلبه
prepotency U غلبه
domination U غلبه
dominance U غلبه
ascendance U غلبه
conquests U غلبه
beats U غلبه
beat U غلبه
antonomasia U غلبه
victories U غلبه
to wear breeches U بر شوهر خود مسلط بودن
He is fluent in Chinese. U او به زبان چینی مسلط است.
He is fluent in Mandarin. U او به زبان چینی مسلط است.
overcoming U غلبه یافتن
to gain the upper hand U غلبه یافتن
overcomes U غلبه یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com