English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
civil servant U مستخدم کشوری
civil servants U مستخدم کشوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
civicism U اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
livery U مستخدم
employee U مستخدم
liveries U مستخدم
bedell U مستخدم
bedel U مستخدم
servitor U مستخدم
employe U مستخدم
public servant U مستخدم دولت
public servant U مستخدم عمومی
employe U مستخدم زن کارمند
liveries U لباس مستخدم
livery U لباس مستخدم
housemen U مستخدم خانه
houseman U مستخدم خانه
retainer U ملازم مستخدم
retainers U ملازم مستخدم
domestic U مستخدم یاخادمه
employee U مستخدم زن کارمند
civil servant U مستخدم دولتی
man U نوکر مستخدم
civil servants U مستخدم دولتی
mans U نوکر مستخدم
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
man friday U مستخدم یا یارخیلی مفید
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
ancillary U مستخدم بومی مربوط به کلفت
beadle U مستخدم جزء کلیسا یادانشگاه
civilian U کشوری
stating U کشوری
states U کشوری
stated U کشوری
civilians U کشوری
state- U کشوری
civic U کشوری
civil U کشوری
state U کشوری
vernaculars U کشوری
vernacular U کشوری
Berlin U کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
civil department U تشکیلات کشوری
state- U ایالت کشوری
stated U ایالت کشوری
intrastate U درون کشوری
stating U ایالت کشوری
states U ایالت کشوری
Civil Service U خدمات کشوری
civil defence service U خدمات کشوری
state U ایالت کشوری
theonomy U کشوری که خداپادشاه ان باشد
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
airspace [over a country] U فضای هوایی [در کشوری]
civic d. U محرومیت از حقوق کشوری
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
to mandate a territory to a country U منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
C.A.B U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B.s U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
banana republics U کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
banana republic U کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
naturalizing U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
High Commissioner U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioners U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
centumvir U عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
naturalising U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizes U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalises U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
development aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
self supporting country U کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
postliminy or minium U حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
To drag a country into war . U کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
development aid volunteer U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
gold standards U حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
development aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
national component U هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com