English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
employee U مستخدم زن کارمند
employe U مستخدم زن کارمند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
Other Matches
staffs U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffed U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
employee U مستخدم
livery U مستخدم
servitor U مستخدم
liveries U مستخدم
bedel U مستخدم
bedell U مستخدم
employe U مستخدم
liveries U لباس مستخدم
public servant U مستخدم عمومی
livery U لباس مستخدم
public servant U مستخدم دولت
houseman U مستخدم خانه
housemen U مستخدم خانه
retainer U ملازم مستخدم
retainers U ملازم مستخدم
domestic U مستخدم یاخادمه
civil servant U مستخدم کشوری
man U نوکر مستخدم
civil servant U مستخدم دولتی
mans U نوکر مستخدم
civil servants U مستخدم دولتی
civil servants U مستخدم کشوری
man friday U مستخدم یا یارخیلی مفید
ancillary U مستخدم بومی مربوط به کلفت
beadle U مستخدم جزء کلیسا یادانشگاه
official U کارمند
white collar employee U کارمند
understaffed U کم کارمند
inquisitionist U کارمند
jobholder U کارمند
member of staff U کارمند
member U کارمند
employee U کارمند
members U کارمند
Berlin U کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
office-holders U کارمند دولت
office-holder U کارمند دولت
civil servant [British E] U کارمند دولت
public officer [American E] U کارمند دولت
officer U کارمند دولت
official U کارمند دولت
clerks U دفتردار کارمند
personnel selection U کارمند گزینی
incorporator U کارمند اتحادیه
staffers U کارمند اداره
contact field technician U کارمند فنی
insider U کارمند داخلی
probationer U کارمند استاژ
probationers U کارمند استاژ
clerk U دفتردار کارمند
staffer U کارمند اداره
white-collar U کارمند دفتری
insiders U کارمند داخلی
white collar U کارمند دفتری
recruit U کارمند تازه
recruits U کارمند تازه
recruiting U کارمند تازه
recruited U کارمند تازه
timekeeper U کارمند ثبت اوقات
officers U مامور کارمند اداری
officer U مامور کارمند اداری
probationers U کارمند تحت ازمایش
town clerk U کارمند شهرداری یافرمانداری
salaried U کارمند حقوق بگیر
timekeepers U کارمند ثبت اوقات
gasman U کارمند ادارهی گاز
gasmen U کارمند ادارهی گاز
understaffed U دچار کمبود کارمند
rtegistrar U کارمند اداره ثبت
probationer U کارمند تحت ازمایش
clerks U کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerk U کارمند دفتری فروشنده مغازه
registrars U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrar U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
Boxing Day U اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com