English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
play offs U مسابقههای حذفی پایان فصل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elimination tournament U مسابقههای حذفی
knockout competition U مسابقههای حذفی
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
omissive U حذفی
double elimination tournament U مسابقات دو حذفی
playoff U مسابقهی حذفی
elimination reaction U واکنش حذفی
playoffs U مسابقهی حذفی
knock out tournament U تورنمنت حذفی شطرنج
addition elimination reaction U واکنش افزایشی- حذفی
puissance U مسابقه پرش حذفی
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
quarterfinal U دوره یک چهارم نهایی درمسابقات حذفی
terminate U پایان دادن پایان یافتن
terminated U پایان دادن پایان یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
campaign U مسابقههای فصلی
campaigned U مسابقههای فصلی
campaigning U مسابقههای فصلی
campaigns U مسابقههای فصلی
game U مسابقههای ورزشی
scrambles tournament U مسابقههای غیررسمی
dual meet U مسابقههای تیمی
championship U مسابقههای قهرمانی
championships U مسابقههای قهرمانی
freestyle U مسابقههای اسکی ازاد
alpine combined U مجموع مسابقههای الپاین
leagues U مسابقههای دورهای باشگاهها
league U مسابقههای دورهای باشگاهها
sprint U انواع مسابقههای سرعت
preseason U مسابقههای پیش از اغازفصل
sprinted U انواع مسابقههای سرعت
sprints U انواع مسابقههای سرعت
tasman series U مسابقههای اتومبیلرانی استرالیا
agonistical U وابسته به مسابقههای باستانی یونان
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
deletion record U یک رکورد جدید که یک رکوردموجود از فایل اصلی راجابجا کرده یا کنار می گذاردرکورد حذفی
tours U مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
touring U مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
toured U مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
tour U مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
tourist trophy U مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
Olympic Games U مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
agoines U مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
field events U مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
field event U مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
classics U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
end U پایان
ended U پایان
incessant U پی در پی بی پایان
termination U پایان
ending U پایان
closer U پایان
closes U پایان
closest U پایان
finishes U پایان
finish U پایان
endings U پایان
close U پایان
finallist U پایان رس
finish line U خط پایان
end line U خط پایان
end all U پایان
decapoda U ده پایان
periods U پایان
bourne U پایان
never ending U بی پایان
unbound U بی پایان
out <adv.> U پایان
abyss U بی پایان
abysses U بی پایان
abysm U بی پایان
period U پایان
unfinished U بی پایان
to sit out U تا پایان
illimitable U بی پایان
initiator terminator U پایان ده
sempiternity U بی پایان
perpetuity U بی پایان
eternity U بی پایان
eternality U بی پایان
immortality U بی پایان
infinite time U بی پایان
cessation U پایان
illmitable U بی پایان
windup U پایان
conclusion U پایان
conclusions U پایان
limit U پایان
fruition U پایان
ends U پایان
finality U پایان
eternity U بی پایان
eternities U بی پایان
issue [outcome] U پایان
point U پایان
forever U بی پایان
foreverness U بی پایان
endless U بی پایان
hexapod U شش پایان
finis U پایان
interminate U بی پایان
never-ending U بی پایان
unending U بی پایان
inconclusive U بی پایان
aeon U بی پایان
myriapoda U هزار پایان
on side U پایان بازی
endless loop U حلقه بی پایان
terminuse ad quem U نقطه پایان
endnote U پایان مدرک
harvest home U پایان درو
surcease U پایان استراحت
wind up U پایان دادن
teleology U پایان شناسی
end of block U پایان یک بلوک
end mark U علامت بی پایان
to see out U به پایان رساندن
to come to a end U به پایان رسیدن
teleologist U پایان شناس
ominscience U دانش بی پایان
normal termination U پایان عادی
wind up U پایان یافتن
to bring to an end U به پایان رساندن
sign off U پایان دادن به
omniscience U دانش بی پایان
year-end U پایان سال
eob U پایان یک بلوک
last a U دم اخر پایان
subjunction U افزایش در پایان
finitude U پایان پذیری
godspeed U پایان انجام
get through U به پایان رساندن
follow through <idiom> U به پایان رساندن
do away with <idiom> U به پایان رساندن
placing judge U داور خط پایان
gastropod U شکم پایان
get done with U به پایان رساندن
get over U به پایان رساندن
to go through with U به پایان رساندن
run out (of something) <idiom> U به پایان رساندن
termination date U تاریخ پایان
jikan U پایان وقت
interminableness U پایان ناپذیری
year-end سال پایان
fineless U بی پایان کردن
inexhaustibility U پایان نا پذیری
eof U پایان فایل
eoj U پایان کارob
terminable U پایان یافتنی
turn out <idiom> U نتیجه ،پایان
time out <idiom> U پایان وقت
rhizopod U ریشه پایان
to see through U به پایان رساندن
to get oven U به پایان رساندن
over U پایان یافتن
buzzer U زنگ پایان
buzzers U زنگ پایان
interminable U پایان ناپذیر
dissertation U پایان نامه
dissertations U پایان نامه
terminating U پایان دار
terminating U پایان بخش
theses U پایان نامه
thesis U پایان نامه
unceasing U پایان ناپذیر
atrocious U با شرارت بی پایان
conclusions U پایان یک چیز
conclusion U پایان یک چیز
over- U پایان یافتن
Finifugal <adj.> U تنفر از پایان
sustainable energy U انرژی بی پایان
to turn out U به پایان رسیدن
endless U بدون پایان
finish U پایان مسابقه
ended U پایان یک دور
ends U پایان یک دور
irredeemable U پایان ناپذیر
Over and out! U پایان اعلان !
tape U نوار خط پایان
taped U نوار خط پایان
tapes U نوار خط پایان
abend U پایان غیرعادی
It's over. U به پایان رسید.
come off U پایان مسابقه
past U پایان یافته
sequel U نتیجه پایان
eternal U بی پایان دائمی
Over and out! U پایان خبر !
finishes U پایان مسابقه
sequels U نتیجه پایان
termination U پایان یابی
termination U پایان دهی
end U پایان یک دور
dash off <idiom> U سریعا به پایان رساندن
come to nothing <idiom> U باشکست به پایان رسیدن
to be over something U به پایان رسیدن چیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com